اقتصادی

شرط ماندگاری روزهای خوش صلح در سوریه 

بازگشت به مذاکرات مستقیم ؟

بهار عربی اما در دیگر کشورها از جمله سوریه به مثابه ابرتابستانی زودگذر شد. سرخوردگی از پیامدهای سقوط حکومت دیکتاتوری “حسنی مبارک” در مصر؛ بروز بی ثباتی ناشی از سهم خواهی های طمع ورزانه جریان های سیاسی _ ایدئولوژیک در لیبی پس از سرنگونی رژیم”معمر قذافی” و سرانجام سرکوب خونین مردم سوریه و شعله ور شدن جنگ خانگی دیرپا در این کشور سبب شد که مردم و به ویژه جوانان ناامید شده خاورمیانه بگویند: «گلی بعد از یاسمین نروئید». این سرخوردگی بیش از هرچیز ناشی از یک رویه عمومی در تجربه سقوط حکومت های دیکتاتوری است؛ این که اگر رژیم های دیکتاتوری یک دردسر بزرگ برای مردمانشان هستند اما سقوط آنها هزار دردسر دیگر را با خود به همراه دارد. یکی از مهم ترین این دردسرها امر انتقال قدرت و توزیع منافع آن میان همه آحاد جامعه است.
اگر سقوط یکی از بدترین دیکتاتورها در سوریه سرانجام این امید را که نسیم بهاری دوباره در خاورمیانه وزیدن گرفته و بعد از “یاسمین” دیگر بار گلی در خشکزار خاورمیانه روئیده اما حالا نگرانی های تازه سرباز باز کرده است. اکنون این پرسش برجسته است که آیا با سقوط رژیم “بشار اسد” و حکومت پنجاه و سه ساله بعثی ها سوریه دچار سرگردانی در مرز میان انقلاب و خشم و بدون افق سیاسی روشن خواهد شد یا پیش روی آنان افق روشن  قرار دارد؟ چشم نگران ناظران همه این است که آیا سوریه با تجربه سخت گذر از 13 سال جنگ داخلی باز به ژرفای الگوهای دگم قدیم و جدید فرو می افتد یا بنابر اصل آزموده را آزمودن خطاست راه نو را به سوی آینده خوش صلح برمی گزیند؟ 
سوریه اکنون برای تثبیت صلح و رفتن به سوی آینده روشن با دو انتخاب روبروست: اجماع یا توافق. “اجماع” در تشکیل دولت فراگیر مبتنی بر انتخابات آزاد در چارچوب “دولت _ ملت” یا “توافق” برای تقسیم قدرت میان طوایف و مذاهب؛ شبیه آنچه در عراق و لبنان جریان دارد. رژیم بعث بیش از پنج دهه وحدتی مستبدانه و نامتعادل را به سوریه تحمیل کرد؛ در حالیکه شکنندگی آن بلافاصله با شروع جنگ داخلی در این کشور به رخ کشیده شد. حال باید دید در سوریه پس از اسد و زایش تصورات دموکراتیک در این کشور آیا دموکراسی نماینده اجماع میان آحاد ملت خواهد بود یا اجماع بر سر کیفیت توافق با وجود همه اختلافات پیدا و پنهان بر سر منافع روی میز؟ 
بزنگاه کنونی برای مردم سوریه از این رو اهمیت دارد که عملیات انتقال قدرت از رژیم سابق به حاکمیت شکل نیافته کنونی چگونه انجام گیرد. این عملیات بی تردید به مثابه جرقه تاریخی برای کشوری است که در طول حیات جوان خود به اندازه پیرترین ملت ها رنج استبدادسرکوب و نادیده گرفته شدن از سوی دولت های خود را تجربه کرده است. واقعیت این است که کارنامه ده ها سال رژیم مستبد بعثی بیش از هرزمان سوریه را به فروپاشی جغرافیایی و مذهبی نزدیک کرده است. سوریه پس از اسد سرشار از خطراتی است که زندگی مسالمت آمیز را می تواند از آن همچنان دور نگه دارد اگر برای آن چاره ای روشن نداشته باشد. آزادی و دموکراسی به معنای نبود نظام سلطه گر نیست بلکه ایجاد امکانی است برای شکل گیری نهادهای سیاسی تقویت شده در جامعه ای باز و متکثر که در آن جامعه مدنی زنده است؛ قانون میزان است دستگاه قضایی قدرتمند و رسانه ها بازتاب دهنده آزاد ایده ها و سلایق. مهم تر از همه منافع عمومی به راستی میان همگان تقسیم می شود؛ از هر طایفه مذهب و قوم که نام شهروند سوریایی را با خود دارد. از این رو عناصر اصلی در فرایند انتقال قدرت توافق بر سر قانون اساسی جدید و ایجاد نهادهای منتخب و قدرتمند جدید خواهد بود. این همه بستگی مستقیم به اراده مردم سوریه در حفظ روزهای خوش پس از سقوط استبداد و نیت سیاستمردانی دارد که اکنون ابتکار مدیریت اوضاع را برای طراحی نقشه راه آینده سوریه در اختیار دارند. 
“یاسمین” دوباره در خشکزار خاورمیانه شکوفه کرده است. حیف خواهد بود روزهای خوش صلح در سوریه کوتاه باشد. توافق یا اجماع؛ مهم ترین انتخاب های پیش روی مردم سوریه است. 

دکمه بازگشت به بالا