فیلم و سریال

معرفی و بررسی فیلم صعود ژوپیتر (Jupiter Ascending)

معرفی فیلم صعود ژوپیتر (Jupiter Ascending)

فیلم «صعود ژوپیتر» (Jupiter Ascending)، اثری علمی-تخیلی و اپرای فضایی از خواهران واچوفسکی، در سال ۲۰۱۵ اکران شد و با جلوه های بصری خیره کننده و جاه طلبی های داستانی اش، سفری به اعماق کهکشان را برای مخاطبان رقم زد، اما با نظرات متناقضی روبرو شد.

این فیلم به عنوان یکی از تازه ترین آثار کارگردانان خلاق سه گانه «ماتریکس»، با داستانی پیچیده و دنیایی وسیع، وعده یک تجربه سینمایی متفاوت را می داد. «صعود ژوپیتر» مخاطب را به کشف یک جهان فرازمینی می برد که در آن یک دختر معمولی زمینی ناگهان خود را وارث یک امپراتوری کهکشانی می یابد. اگرچه این اثر از نظر بصری یک ضیافت تمام عیار برای چشمان به شمار می رود، اما روایت داستانی آن با چالش هایی مواجه شد که به بحث های زیادی در محافل سینمایی دامن زد. این مقاله به بررسی جامع و بی طرفانه تمامی جنبه های این فیلم، از داستان و بازیگران گرفته تا جهان سازی و پشت صحنه تولید، می پردازد تا درکی عمیق تر از این پروژه بلندپروازانه واچوفسکی ها ارائه دهد و جایگاه آن را در سینمای علمی-تخیلی مشخص کند. همراهی با «صعود ژوپیتر» تجربه ای است که می تواند مخاطبان را به شگفتی و تأمل وادارد.

سفری به کیهان واچوفسکی ها: نگاهی جامع به «صعود ژوپیتر»

خواهران واچوفسکی، با سابقه درخشان در خلق دنیاهای پیچیده و عمیق سینمایی، همواره در پی فراتر رفتن از مرزهای معمول ژانر علمی-تخیلی بوده اند. پس از موفقیت های جهانی سه گانه «ماتریکس» و تجربه هنری «اطلس ابری» (Cloud Atlas)، «صعود ژوپیتر» به عنوان یک «اپرای فضایی» بلندپروازانه معرفی شد که قرار بود بار دیگر امضای خاص آن ها را در ژانر علمی-تخیلی به نمایش بگذارد. این فیلم که در سال ۲۰۱۵ اکران شد، نه تنها یک داستان ماجراجویانه در فضا را روایت می کند، بلکه به مضامین عمیق تری چون هویت، سرنوشت، بوروکراسی کیهانی و پیامدهای کاپیتالیسم بی حد و مرز می پردازد.

از همان ابتدا، «صعود ژوپیتر» خود را به عنوان اثری با جلوه های بصری خیره کننده و طراحی تولید منحصربه فرد مطرح کرد. دنیای فیلم، ترکیبی از معماری گوتیک، رنسانس و مدرن است که در کنار فضاپیماهای عظیم و طراحی لباس های فانتزی، یک تجربه دیداری غنی را به ارمغان می آورد. این رویکرد خلاقانه در جهان سازی، همواره یکی از نقاط قوت آثار واچوفسکی ها بوده و در این فیلم نیز به وضوح دیده می شود. با این حال، همان طور که منتقدان و مخاطبان تجربه کردند، جاه طلبی های بصری گاهی اوقات بر انسجام روایی غلبه می کند.

در این مقاله، ما به بررسی دقیق تر این ابعاد می پردازیم؛ از پیچیدگی های داستانی که ژوپیتر جونز، شخصیت اصلی، را از یک زندگی معمولی به قلب یک امپراتوری کهکشانی پرتاب می کند، تا نقش آفرینی بازیگرانی چون میلا کونیس، چانینگ تیتوم و ادی ردمین که هر کدام چالش های خاص خود را در این دنیای فانتزی تجربه کردند. همچنین، نگاهی به فرآیند تولید، استفاده از تکنیک های بصری و چالش های پشت صحنه خواهیم داشت. هدف این است که یک دیدگاه متعادل و جامع از «صعود ژوپیتر» ارائه دهیم تا مخاطبان بتوانند تصمیم بگیرند که آیا این سفر کیهانی با سلیقه سینمایی آن ها همخوانی دارد یا خیر.

دختری معمولی با سرنوشتی فرازمینی: داستان «صعود ژوپیتر»

داستان فیلم «صعود ژوپیتر» با معرفی ژوپیتر جونز، دختری جوان و مهاجر روسی که در شیکاگو زندگی می کند، آغاز می شود. زندگی ژوپیتر کاملاً عادی و حتی کسل کننده است؛ او به همراه خانواده اش با انجام کارهای خانگی و نظافت منازل ثروتمندان، امرار معاش می کند. از دنیای فرازمینی، امپراتوری های کهکشانی و نبردهای قدرت بین خاندان های باستانی، هیچ اطلاعی ندارد. او تنها به دنبال راهی برای بهبود وضعیت زندگی اش است و رؤیاهای بزرگتری در سر می پروراند، اما خود را درگیر روزمرگی های بی سروته می بیند.

آغاز یک زندگی ساده روی زمین

ژوپیتر جونز، همانند بسیاری از جوانان، از زندگی روزمره و محدودیت هایش خسته شده است. او با کار به عنوان نظافتچی و تحمل سختی های زندگی مهاجرت، سعی در کمک به خانواده اش دارد. این شغل طاقت فرسا و بدون چشم انداز، او را به نقطه ای رسانده که به دنبال هر فرصتی برای تغییر است، حتی اگر آن فرصت، فروش سلول های تخمک خود باشد. او نمی داند که سرنوشت برایش برنامه های بسیار بزرگ تری دارد و این جهان کوچک و زمینی، تنها بخش ناچیزی از واقعیت بزرگتری است که او به آن تعلق دارد. تمام این ها در حالی است که ژوپیتر، نام سیاره مورد علاقه پدرش را بر دوش می کشد، سیاره ای که در ادامه داستان به نمادی از سرنوشت او تبدیل می شود.

افشای هویت و ورود به دنیایی جدید

چرخش اصلی داستان زمانی رخ می دهد که ژوپیتر در حین فروش سلول های تخمک، مورد حمله موجودات فرازمینی قرار می گیرد. در لحظه ای سرنوشت ساز، کین وایز (با بازی چانینگ تیتوم)، یک جنگجوی ژنتیکی مهندسی شده با DNA گرگ و انسان، به نجات او می آید. کین به ژوپیتر خبر می دهد که او نه تنها یک انسان معمولی نیست، بلکه دقیقاً همانند ماتریارک فقید و قدرتمند خاندان آبراساکس است، خاندانی که مالکیت سیاره ها را در سرتاسر کهکشان کنترل می کند. این شباهت ژنتیکی، ژوپیتر را به وارث قانونی زمین تبدیل می کند و او را در مرکز یک نزاع باستانی بر سر قدرت قرار می دهد.

اینجا بود که ژوپیتر از یک زندگی عادی در شیکاگو، به یکباره وارد دنیایی پر از فضاپیماها، بیگانگان، و تکنولوژی های پیشرفته می شود. او با حقایقی روبرو می شود که درک آن ها برای یک انسان زمینی دشوار است: زمین نه تنها یک سیاره، بلکه یک منبع قابل برداشت برای تولید اکسیر جوانی برای نخبگان کهکشانی است. این مکاشفه، زندگی او را کاملاً دگرگون کرده و او را مجبور به پذیرش نقش جدیدی می کند که فراتر از هر تصوری است.

نبرد برای سرنوشت زمین

با افشای هویت ژوپیتر، او خود را در میانه نزاعی خونین بین سه فرزند خاندان آبراساکس می یابد: بالِم (با بازی ادی ردمین)، کالیق (با بازی تاپنس میدلتون) و تیتوس (با بازی داگلاس بوث). هر سه خواهر و برادر به دنبال کنترل زمین هستند، اما با انگیزه های متفاوت. بالِم، برادر بزرگ تر و حریص، قصد دارد زمین را برای تولید اکسیر جوانی برداشت کند، کالیق با وسواس خاصی به زیبایی و جوانی ابدی اهمیت می دهد، و تیتوس، به دنبال ازدواج با ژوپیتر برای کسب مالکیت زمین و دست یافتن به قدرت است. در این بین، کین وایز به محافظ ژوپیتر تبدیل می شود و تلاش می کند او را از خطرات این جنگ قدرت حفظ کند و به او در درک جایگاهش در این جهان کمک کند.

مضامین اصلی فیلم، هویت، سرنوشت و جایگاه انسان در یک بوروکراسی کیهانی بزرگتر، به تدریج آشکار می شوند. فیلم به نقد پنهان سیستم های سرمایه داری بی رحمانه می پردازد که در آن حتی زندگی انسان ها نیز به یک کالای قابل خرید و فروش برای تأمین رفاه عده ای دیگر تبدیل شده است. در حالی که ژوپیتر با سرنوشت خود دست و پنجه نرم می کند، او درمی یابد که تصمیماتش نه تنها بر زندگی او، بلکه بر سرنوشت میلیون ها نفر از ساکنان زمین تأثیرگذار خواهد بود.

ستارگانی در فضای بی کران: بازیگران و نقش آفرینی ها در «صعود ژوپیتر»

یکی از عناصر اصلی هر اثر سینمایی، حضور و عملکرد بازیگران است که می تواند جان تازه ای به شخصیت ها و داستان ببخشد. در «صعود ژوپیتر»، مجموعه ای از ستارگان هالیوود دور هم جمع شدند تا دنیاهای فرازمینی خواهران واچوفسکی را به تصویر بکشند. نقش آفرینی ها در این فیلم، مانند خود فیلم، با بازخوردهای متفاوتی روبرو شد.

میلا کونیس در نقش ژوپیتر جونز

میلا کونیس در نقش ژوپیتر جونز، ستاره اصلی داستان است. او یک دختر جوان و معمولی را به تصویر می کشد که ناگهان با حقیقتی تکان دهنده درباره هویت و سرنوشت خود روبرو می شود. کونیس سعی می کند آسیب پذیری و سردرگمی ژوپیتر را در مواجهه با دنیای جدید و خطرات آن نشان دهد. نقش او به عنوان یک قهرمان زن متفاوت، که نه لزوماً با قدرت فیزیکی، بلکه با هوش و همدلی خود با شرایط کنار می آید، در نوع خود جالب توجه است. با این حال، برخی منتقدان معتقد بودند که شخصیت ژوپیتر به اندازه کافی پرداخت نشده و کونیس نتوانسته عمق لازم را به او ببخشد، به طوری که ژوپیتر گاهی اوقات یک شخصیت منفعل به نظر می رسد که بیشتر توسط اتفاقات هدایت می شود تا اراده خودش.

چانینگ تیتوم در نقش کین وایز

چانینگ تیتوم در نقش کین وایز، یک جنگجوی ژنتیکی با DNA گرگ و انسان، حضوری فیزیکی و قدرتمند دارد. او با ظاهر منحصر به فرد (دارای باله های کوچک روی پاهایش که به او قابلیت پرواز می دهد) و حرکات آکروباتیک، نقش محافظ وفادار ژوپیتر را ایفا می کند. کاراکتر کین، با گذشته ای مبهم و زخم های روحی، تلاشی برای به تصویر کشیدن یک قهرمان محافظ کلاسیک است که در ابتدا سرد و بی احساس به نظر می رسد، اما به تدریج جنبه های انسانی و عاطفی اش آشکار می شود. تیتوم برای این نقش مجبور بود یک دهان مصنوعی بپوشد که شکل فک پایین او را تغییر می داد و صحبت کردن را برایش دشوار می کرد، اما توانست از نظر فیزیکی، شخصیتی باورپذیر و پر انرژی را ارائه دهد. این نقش، به خاطر جنبه های اکشن و فیزیکی اش، به خوبی با توانایی های تیتوم همخوانی داشت.

ادی ردمین در نقش بالِم آبراساکس: از تمجید تا تمسخر

یکی از بحث برانگیزترین نقش آفرینی ها در «صعود ژوپیتر»، متعلق به ادی ردمین در نقش بالِم آبراساکس، برادر بزرگ و شرور خاندان است. ردمین که در همان سال برای نقش استفان هاوکینگ در فیلم «تئوری همه چیز» برنده اسکار شد، در «صعود ژوپیتر» یک بازی کاملاً متفاوت و اغراق شده ارائه داد. شیوه صحبت کردن او با صدای آهسته و زمزمه مانند و سپس فریادهای ناگهانی، همراه با حرکات نمایشی، از سوی بسیاری از منتقدان مورد تمسخر قرار گرفت. برخی آن را بیش از حد غلوآمیز و ناخواسته مضحک توصیف کردند و حتی جایزه تمشک طلایی بدترین بازیگر مکمل مرد را برای او به ارمغان آورد. ردمین خود نیز بعدها اعتراف کرد که در این فیلم یک بازی کاملاً بد ارائه داده است. با این حال، همین اغراق و عجیب بودن، برای برخی دیگر از تماشاگران جذابیت خاصی داشت و بالِم را به یک شخصیت شرور فراموش نشدنی تبدیل کرد. این نقش، نمونه بارز ریسک پذیری در بازیگری است که گاهی با ستایش و گاهی با انتقادات تند همراه می شود.

دیگر بازیگران کلیدی و نقش های مکمل

در کنار سه بازیگر اصلی، چندین بازیگر دیگر نیز در «صعود ژوپیتر» به ایفای نقش پرداختند که به غنای دنیای فیلم افزودند:

  • شان بین در نقش استینگر آپینی: یک سرباز قدیمی و دوست کین که شخصیتی خاکستری و وفادار به تصویر می کشد و تجربه جنگ های کیهانی را دارد.
  • داگلاس بوث در نقش تیتوس آبراساکس: برادر کوچکتر بالِم که برنامه های خاص خود را برای تصاحب زمین و ازدواج با ژوپیتر دارد و با کاریزما و پیچیدگی های شخصیتی اش، جنبه ای دیگر از فساد در خاندان آبراساکس را نشان می دهد.
  • تاپنس میدلتون در نقش کالیق آبراساکس: خواهر بالِم و تیتوس که با زیبایی و خونسردی خود، انگیزه های مبهمی دارد و به دنبال حفظ جوانی ابدی است.
  • نیکی آموکا-برد در نقش دیومیکا تسینگ: کاپیتان نیروی پلیس بین کهکشانی اِگیس که در لحظات کلیدی به کمک ژوپیتر و کین می آید و با عملکردی قاطع، تعادل را در داستان حفظ می کند.

این تیم بازیگری، هر چند با بازخوردهای متفاوتی روبرو شدند، اما در مجموع تلاش کردند تا این اپرای فضایی جاه طلبانه را با جان و دل به تصویر بکشند.

ضیافتی برای چشمان: جهان سازی و جلوه های بصری «صعود ژوپیتر»

یکی از برجسته ترین ویژگی های فیلم «صعود ژوپیتر» که تقریباً تمامی منتقدان و تماشاگران بر آن اتفاق نظر داشتند، جلوه های بصری خیره کننده و طراحی جهان منحصر به فرد آن است. خواهران واچوفسکی، با تکیه بر تجربه و خلاقیت خود، دنیایی را خلق کرده اند که به معنای واقعی کلمه، یک ضیافت بصری است.

خلق جهان های خیالی و طراحی هنری

طراحی تولید در «صعود ژوپیتر» از هر جهت جاه طلبانه بود. کارگردانان و تیم هنری، به جای تکیه بر کلیشه های معمول علمی-تخیلی، الهام بخش های خود را از منابع گوناگونی چون معماری رنسانس اروپا، هنر گوتیک و طراحی های مدرن شیشه ای یافتند. این ترکیب نامتعارف، به فضاپیماها، شهرها و حتی لباس ها، حسی از اصالت و نوآوری بخشید. سیارات مختلف، هر یک با ویژگی های بصری متمایز و فرهنگ های خاص خود، مخاطب را درگیر یک سفر کیهانی فراموش نشدنی می کنند. طراحی لباس ها نیز به همان اندازه خلاقانه بود؛ ترکیبی از عناصر فانتزی، سلطنتی و فرازمینی که هویت هر شخصیت را برجسته تر می کرد. این رویکرد به خلق یک جهان بینی بصری غنی منجر شد که می توان آن را با آثار بزرگ ژانر مانند «جنگ ستارگان» و البته «ماتریکس» مقایسه کرد، اما با امضای خاص واچوفسکی ها.

کیفیت جلوه های ویژه و تکنیک های ساخت

جلوه های ویژه (VFX) نقش محوری در «صعود ژوپیتر» ایفا می کنند. فیلم مملو از سکانس های اکشن پرجنب وجوش در فضا و شهرهای آینده نگر است که همگی با کیفیت بسیار بالا به تصویر کشیده شده اند. با این حال، نکته قابل توجه در رویکرد واچوفسکی ها، عدم اتکای صرف به CGI (تصاویر تولید شده توسط کامپیوتر) است. آن ها تلاش کردند تا حد امکان از جلوه های عملی (practical effects) و بدلکاری های واقعی استفاده کنند تا به سکانس ها حس واقع گرایی بیشتری ببخشند. چانینگ تیتوم، بازیگر نقش کین، اشاره کرده است که از دوبل های دیجیتال به حداقل استفاده شده و بیشتر بدلکاری ها توسط خود بازیگران اصلی یا بدلکاران انجام شده است.

برای مثال، در صحنه های پرواز شخصیت کین با استفاده از چکمه های ضدجاذبه، تیم جلوه های ویژه روشی ابداع کرد تا بدلکاران بتوانند این صحنه ها را بدون نیاز به CGI کامل اجرا کنند. آن ها یک سیستم دوربین شش تایی به نام Panocam طراحی کردند که روی یک هلیکوپتر نصب می شد و نزدیک به ۱۸۰ درجه از صحنه را پوشش می داد. این تکنیک به کارگردانان اجازه می داد تا در پس تولید، تصاویر همپوشانی شده را ترکیب کرده و به یک حرکت دوربین آزاد و پویا دست یابند. همچنین، شرکت Framestore که مسئول جلوه های ویژه بود، از دوربین های Vicon T40 برای پیش نمایش (pre-vis) و موشن کپچر استفاده کرد که همان سیستم مورد استفاده در فیلم برنده اسکار «جاذبه» (Gravity) بود. سینماتوگرافی جان تول نیز در به تصویر کشیدن این دنیاهای فانتزی و جلوه های بصری بی نظیر، نقش کلیدی داشت و تصاویری زیبا و پر از جزئیات را خلق کرد.

صحنه تعقیب و گریز هشت دقیقه ای در مرکز شهر شیکاگو، که گروه سازنده به آن Fifty-Two Part می گفتند، از جمله چالش برانگیزترین سکانس های فیلم بود. این سکانس شامل فرار ژوپیتر و کین از دست موجودات بیگانه و فضاپیماها بود و میلا کونیس و چانینگ تیتوم مجبور بودند برای تکمیل آن، شش ماه هر روز فیلمبرداری کنند. این جزئیات نشان می دهد که چگونه تیم سازنده برای ارائه یک تجربه بصری بی نظیر، تلاش و دقت فراوانی به خرج داده است.

«صعود ژوپیتر از نظر بصری یک گام رو به جلو است و صحنه های جنگ های فضایی خیره کننده و پیروتکنیک های آن حتی از کارهای مایکل بِی هم فراتر می رود. گرچه می توان انتقادات زیادی به آن وارد کرد، اما هرگز نمی توان انگ کسل کننده بودن به آن زد.»

پشت صحنه: چالش ها و تصمیمات واچوفسکی ها در «صعود ژوپیتر»

ساخت یک اپرای فضایی با ابعاد «صعود ژوپیتر»، همواره با چالش ها و تصمیمات بزرگی همراه است. خواهران واچوفسکی که همواره به ریسک پذیری در آثارشان شهره بوده اند، در این فیلم نیز رویکردهای نوآورانه ای را در پیش گرفتند که هم به جاه طلبی های آن ها افزود و هم موانعی را در مسیر تولید ایجاد کرد.

ریشه های ایده و الهام گیری

ایده اولیه «صعود ژوپیتر» در سال ۲۰۰۹ و پس از درخواست جف رابینوف، رئیس وقت وارنر براس، برای خلق یک فرنچایز اورجینال، شکل گرفت. توسعه آن دو سال بعد، در حالی که واچوفسکی ها مشغول فیلمبرداری بخش های آینده از فیلم «اطلس ابری» بودند، آغاز شد. لانا واچوفسکی اشاره کرده است که این داستان تا حدودی از کتاب مورد علاقه او، «اودیسه» هومر، الهام گرفته شده است. او تأکید می کند که مفهوم سفرهای معنوی و تحول درونی شخصیت ها در «اودیسه»، او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. همچنین، «جادوگر شهر اوز» به عنوان منبع الهام دیگری مطرح شد، اما با یک تفاوت کلیدی: در «جادوگر شهر اوز»، دوروتی در پایان داستان تقریباً همان شخصیت ابتدایی خود است، در حالی که اودیسه در طول سفر خود دگرگونی های عمیقی را تجربه می کند. واچوفسکی ها تلاش کردند تا یک قهرمان زن متفاوت در ژانر علمی-تخیلی خلق کنند؛ قهرمانی که نه صرفاً قوی و بی احساس، بلکه با هوش و همدلی خود با موقعیت های پیچیده کنار بیاید، شبیه به دوروتی و آلیس. به همین دلیل، شخصیت کین وایز نیز به عنوان یک محافظ وفادار، شبیه به «توتو» سگ دوروتی، طراحی شد.

پروسه تولید و موانع اکران

«صعود ژوپیتر» یک پروژه مشترک بین وارنر براس پیکچرز آمریکا و ویلیج رودشو پیکچرز استرالیا بود که هر کدام ۴۰ درصد بودجه را تأمین کردند و ۲۰ درصد باقیمانده توسط RatPac-Dune Entertainment پرداخت شد. فیلمبرداری اصلی در تاریخ ۲ آوریل ۲۰۱۳ در استودیوهای وارنر براس در لیدزن انگلستان با بودجه اولیه ۱۳۰ میلیون دلار آغاز شد. محل های فیلمبرداری شامل کلیسای جامع الی در انگلستان و سپس چندین مکان در شیکاگو، ایلینوی، در اواخر ژوئیه و اوت بود. همچنین، فیلمبرداری های مجدد کوچکی در ژانویه و اوایل مه سال بعد، از جمله در بیلبائوی اسپانیا، برای روشن تر شدن برخی نکات داستانی انجام شد.

چانینگ تیتوم، بازیگر نقش کین، بعداً اعتراف کرد که تولید این فیلم از ابتدا یک کابوس بود و گفت: همه ما هفت ماه تمام آنجا بودیم و سخت کار کردیم. واقعاً دشوار بود. این فیلم در ابتدا قرار بود در ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۴ اکران شود، اما به دلیل نمایش های آزمایشی ضعیف در آوریل و نیاز به زمان بیشتر برای تکمیل بیش از ۲۰۰۰ سکانس جلوه های ویژه، اکران آن به ۶ فوریه ۲۰۱۵ موکول شد. این تأخیر باعث شد بودجه نهایی فیلم از ۱۳۰ میلیون دلار به بیش از ۲۱۰ میلیون دلار افزایش یابد که نشان دهنده ابعاد عظیم و پیچیدگی های فنی پروژه بود.

رویکرد نوآورانه در موسیقی

یکی از جنبه های منحصربه فرد و کمتر دیده شده در تولید «صعود ژوپیتر»، رویکرد خواهران واچوفسکی به ساخت موسیقی فیلم بود. مایکل جاکینو، آهنگساز مطرح هالیوود، وظیفه ساخت موسیقی متن را بر عهده داشت. اما به جای روش معمول که آهنگسازی پس از اتمام فیلمبرداری انجام می شود، جاکینو آهنگسازی را قبل از اتمام فیلمبرداری آغاز کرد. او در آگوست ۲۰۱۳ اعلام کرد: ما در واقع تمام موسیقی را قبل از اینکه حتی فیلمبرداری تمام شود، ضبط می کنیم. این کار به نوعی برعکس انجام شده و آزادی عمل بسیار بیشتری به من می دهد. من محدود به زمان بندی های خاص یا آنچه فیلم انجام می دهد نیستم. می توانم هر کاری که می خواهم انجام دهم. این رویکرد، امکانات بسیار بیشتری را باز می کند.

واچوفسکی ها این روش را برای اولین بار در تولید «اطلس ابری» به توصیه تام تیکوِر، کارگردان مشترک آن فیلم، به کار گرفتند و از آن زمان به بعد اعلام کرده اند که دیگر هیچ فیلمی را بدون ضبط موسیقی از پیش نخواهند ساخت. این رویکرد به موسیقی متن این امکان را می دهد که به جای صرفاً همراهی با تصاویر، از همان ابتدا جزء جدایی ناپذیر و الهام بخش در فرآیند خلق فیلم باشد. حتی رقصنده کایل دیویس نیز با الهام از موسیقی جاکینو برای این فیلم، باله ای به نام A Dark and Lonely Space طراحی کرده است.

طوفانی از نقدها: بررسی بازخوردهای «صعود ژوپیتر»

هنگامی که «صعود ژوپیتر» در فوریه ۲۰۱۵ اکران شد، با طوفانی از نقدها و بازخوردهای متناقض روبرو گشت. این فیلم به سرعت به یکی از آثار بحث برانگیز سال تبدیل شد؛ برخی از آن به شدت انتقاد کردند، در حالی که برخی دیگر جنبه های خاص آن را ستودند و حتی پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم کالت را برای آن متصور شدند.

نقاط قوت از دید منتقدان و مخاطبان

یکی از نقاط قوت مسلم «صعود ژوپیتر»، که تقریباً مورد اجماع قرار گرفت، <درخشش جلوه های بصری و طراحی جهان آن بود. بسیاری از منتقدان، از زیبایی بصری، طراحی فضاپیماها، معماری سیارات و صحنه های اکشن پرجنب وجوش تمجید کردند و آن را یک «ضیافت برای چشمان» خواندند. تلاش خواهران واچوفسکی برای خلق یک اپرای فضایی جاه طلبانه و متفاوت، نیز مورد تحسین قرار گرفت. این فیلم با رویکرد شخصی کارگردانان و دیدگاه های منحصر به فردشان، از بسیاری از فیلم های علمی-تخیلی رایج متمایز شد.

جالب توجه است که «صعود ژوپیتر» در میان برخی از طرفداران زن ژانر علمی-تخیلی، دنبال کننده های پرشوری پیدا کرد. این گروه از مخاطبان، فیلم را به دلیل ارائه یک قهرمان زن متفاوت و اجتناب از کلیشه های جنسیتی معمول هالیوود ستایش کردند. آن ها معتقد بودند که ژوپیتر جونز، به جای اینکه یک آرنولد شوارتزنگر با سینه باشد، یک زن معمولی و دست وپاچلفتی است که با همدلی و هوش خود، موقعیت ها را مدیریت می کند و این برای آن ها آرزوی دختری بود که فیلم به آن جامه عمل پوشانده است. برخی نیز ماهیت عجیب، زیبا و جاه طلبانه فیلم را ستودند که با وجود نقص هایش، همچنان گیرا و جذاب باقی می ماند.

نقاط ضعف و انتقادات عمده

در مقابل، نقاط ضعف فیلم به ویژه در بخش فیلمنامه و داستان سرایی، بارها مورد انتقاد قرار گرفت. بسیاری از منتقدان، فیلمنامه را «آشفته»، «غیرمنسجم»، «عجولانه» و «پر از پایان های قابل پیش بینی» توصیف کردند. روایت اپیزودیک فیلم، باعث شد تا هیچ یک از بخش های داستان به طور کامل توسعه نیابد و حس ناقص بودن در طول تماشا به بیننده منتقل شود.

شخصیت پردازی ضعیف، به خصوص در مورد رابطه عاشقانه بین ژوپیتر و کین، یکی دیگر از ایرادات مهم بود. این رابطه به قدری عجولانه و بدون عمق لازم پرداخت شده بود که بسیاری آن را باورناپذیر یافتند. همچنین، اتکای بیش از حد بر جلوه های ویژه، به طوری که گاهی اوقات داستان تحت الشعاع قرار می گرفت، از دیگر انتقادات مطرح شده بود.

نقش آفرینی ادی ردمین در نقش بالِم آبراساکس، همانطور که پیشتر اشاره شد، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. منتقدان، بازی او را اغراق شده و مضحک دانستند، به طوری که حتی جایزه تمشک طلایی بدترین بازیگر مکمل مرد را برای او به ارمغان آورد. منتقدانی چون دیوید ادلستین از Vulture.com فیلم را بی معنی از ابتدا تا انتها خواندند و جو مک گاورن از Entertainment Weekly آن را فقط یک spectacle علمی-تخیلی نامفهوم نامید.

مقایسه نمرات و تناقض آرا

نمرات فیلم در وب سایت های مرجع، تناقض آشکاری را بین نظرات منتقدان و برخی از مخاطبان نشان می دهد:

  • در وب سایت Rotten Tomatoes، تنها ۲۸٪ از ۲۷۴ نقد مثبت بودند و میانگین امتیاز ۴.۵ از ۱۰ را به فیلم اختصاص دادند. اجماع این سایت بیان می کند: صعود ژوپیتر، اگرچه چشم نواز است، اما از نظر روایی گیج کننده است و یک شکست بصری هیجان انگیز دیگر از واچوفسکی ها را ارائه می دهد.
  • Metacritic نیز بر اساس ۴۰ نقد، امتیاز ۴۰ از ۱۰۰ را به فیلم داد که نشان دهنده نقدهای ترکیبی یا متوسط است.
  • در IMDb، نمره ۶ از ۱۰ که نشان دهنده نظر مساعدتر مخاطبان است.

این تفاوت فاحش در نمرات، به خوبی نشان می دهد که «صعود ژوپیتر» برای همه ساخته نشده است. در حالی که منتقدان اغلب به دنبال انسجام روایی و عمق شخصیت پردازی هستند، برخی از تماشاگران ممکن است بیشتر به دنبال یک تجربه بصری خیره کننده و فرار از واقعیت باشند، حتی اگر داستان آن دارای نقص هایی باشد. مارک کرمود، منتقد بریتانیایی، به خوبی این دیدگاه را بیان کرد: صعود ژوپیتر چیزهای زیادی است: دیوانه وار، نامنسجم، پوچ، با دیالوگ های مضحک که جورج لوکاس آن ها را دور می انداخت، با بازی های اغراق آمیز. نمی گویم خوب است، اما اگر بگویم از آن لذت نبردم، دروغ گفته ام. این جمله، چکیده ای از تجربه بسیاری از مخاطبان این فیلم است.

عملکرد تجاری و سرنوشت گیشه «صعود ژوپیتر»

در کنار بازخوردهای متناقض منتقدان، «صعود ژوپیتر» در گیشه نیز نتوانست انتظارات را برآورده کند و به عنوان یک شکست تجاری بزرگ برای خواهران واچوفسکی و استودیوهای تولیدکننده شناخته شد. این عملکرد ضعیف در گیشه، نقطه تاریکی در کارنامه این پروژه بلندپروازانه بود.

ارقام و آمار گیشه جهانی

فیلم «صعود ژوپیتر» با بودجه ای بین ۱۷۶ تا ۲۱۰ میلیون دلار ساخته شد که آن را در رده فیلم های پرهزینه هالیوود قرار می داد. اما مجموع درآمد جهانی فیلم به تنها ۱۸۴ میلیون دلار رسید. این بدان معناست که فیلم حتی نتوانست بودجه تولید خود را بازگرداند، چه برسد به هزینه های بازاریابی و تبلیغات که معمولاً می تواند تا نیمی از بودجه تولید را شامل شود. در آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا)، فیلم تنها ۴۷.۴ میلیون دلار فروش داشت و در سایر مناطق جهان نیز ۱۳۶.۵ میلیون دلار کسب کرد. در آخر هفته افتتاحیه خود در ایالات متحده، با ۱۸.۴ میلیون دلار فروش، در رده سوم قرار گرفت که در مقایسه با بودجه عظیم آن، بسیار ناامیدکننده بود.

حتی با وجود رتبه اول بین المللی در هفته اول اکران با فروش ۳۲.۵ میلیون دلار در ۶۵ بازار، و فروش خوب در کشورهایی مانند روسیه (۴.۷ میلیون دلار) و چین (۲۳.۲ میلیون دلار)، این ارقام برای جبران شکست داخلی و پوشش هزینه های کلی کافی نبود. «صعود ژوپیتر» پیش از اکران نیز در لیست پرهزینه ترین شرط های گیشه سال ۲۰۱۵ قرار گرفته بود و پیش بینی ها از همان ابتدا حاکی از عملکرد ضعیف آن بود.

دلایل شکست تجاری

دلایل متعددی برای شکست تجاری «صعود ژوپیتر» ذکر شده است:

  1. نقدهای منفی منتقدان: همانطور که بررسی شد، بیشتر نقدها به فیلمنامه آشفته، شخصیت پردازی ضعیف و اتکای بیش از حد به جلوه های ویژه اشاره داشتند. این نقدهای منفی، تأثیر مستقیمی بر استقبال عمومی گذاشت.
  2. تأخیر در اکران: تأخیر یک ساله ای در اکران فیلم، که به دلیل نمایش های آزمایشی ضعیف و نیاز به زمان بیشتر برای تکمیل جلوه های ویژه صورت گرفت، باعث شد تا علاقه عمومی به فیلم کاهش یابد و این حس را ایجاد کند که پروژه با مشکلات جدی مواجه است.
  3. رقابت شدید: اکران فیلم در ماه فوریه ۲۰۱۵، اگرچه خارج از فصل شلوغ تابستان بود، اما با فیلم های دیگری مانند «فیلم باب اسفنجی: اسفنج خارج از آب» و «تک تیرانداز آمریکایی» که هر دو عملکرد بسیار بهتری داشتند، همزمان شد.
  4. عدم درک مخاطب: داستان پیچیده و جهان سازی واچوفسکی ها، که گاهی اوقات بیش از حد سنگین و غیرقابل درک به نظر می رسید، ممکن است نتوانسته باشد با مخاطب عام ارتباط برقرار کند.
  5. شهرت واچوفسکی ها پس از «ماتریکس»: با اینکه سه گانه «ماتریکس» نمادی از سینمای علمی-تخیلی است، آثار بعدی واچوفسکی ها مانند دنباله های «ماتریکس» و «اطلس ابری»، با نقدهای متفاوتی روبرو شده بودند که ممکن است انتظارات را برای «صعود ژوپیتر» نیز کاهش داده باشد.

«صعود ژوپیتر» به عنوان نمونه ای از پروژه های جاه طلبانه هالیوود شناخته می شود که با وجود سرمایه گذاری هنگفت و تلاش های فراوان، نتوانست در گیشه موفق باشد و در نهایت، به عنوان یک شکست تجاری پر سروصدا در تاریخ سینما ثبت شد.

چرا باید (یا نباید) «صعود ژوپیتر» را تماشا کرد؟: راهنمای نهایی

«صعود ژوپیتر» فیلمی است که با رویکرد جاه طلبانه و اجرای بصری بی نظیرش، می تواند تجربه ای فراموش نشدنی باشد، اما در عین حال، نقص های روایی آن ممکن است برای برخی تماشاگران آزاردهنده باشد. تصمیم برای تماشای این فیلم، تا حد زیادی به سلیقه و انتظارات شخصی شما از یک اثر علمی-تخیلی بستگی دارد.

برای چه کسانی توصیه می شود؟

  1. طرفداران خواهران واچوفسکی (با دید باز): اگر از سبک بصری، جهان سازی پیچیده و تلاش واچوفسکی ها برای فراتر رفتن از مرزهای سینما لذت می برید، «صعود ژوپیتر» ارزش یک بار تماشا را دارد. با این حال، مهم است که انتظارات خود را بر اساس سه گانه «ماتریکس» تنظیم نکنید و با ذهنی باز به تماشای آن بنشینید، زیرا این فیلم رویکرد متفاوتی دارد.
  2. علاقه مندان به جلوه های بصری خیره کننده و طراحی هنری: «صعود ژوپیتر» از نظر بصری یک شاهکار است. طراحی فضاپیماها، لباس ها، سیارات و شهرهای آینده نگر، به قدری غنی و خلاقانه است که می تواند به تنهایی شما را میخکوب کند. اگر به دنبال فیلمی هستید که از نظر تکنیکی و بصری شما را شگفت زده کند، این فیلم انتخاب خوبی است.
  3. کسانی که به دنبال تجربه ای متفاوت در ژانر علمی-تخیلی هستند: «صعود ژوپیتر» تلاش می کند کلیشه های ژانر را بشکند و یک قهرمان زن غیرمعمول را به تصویر بکشد. اگر به داستان هایی علاقه دارید که در آن ها هویت، سرنوشت و بوروکراسی کیهانی نقش پررنگی دارند، و از ایده های نو در اپرای فضایی استقبال می کنید، ممکن است از این فیلم لذت ببرید. برخی آن را یک «اپرای فضایی روکوکو» توصیف کرده اند که نشان از زیبایی های بصری و کمی اغراق در سبک دارد.
  4. طرفداران ژانر کالت: با گذشت زمان، برخی فیلم ها با وجود نقدهای اولیه منفی، به دلیل عناصر منحصر به فرد و جذابیت های خاص خود، به فیلم های کالت تبدیل می شوند. «صعود ژوپیتر» با عجیب بودن و جاه طلبی هایش، پتانسیل چنین جایگاهی را دارد.

چه کسانی ممکن است ناامید شوند؟

  1. بینندگانی که به دنبال فیلمنامه ای قوی و منطقی هستند: اگر برای شما، انسجام داستانی، شخصیت پردازی عمیق و منطق روایی در اولویت است، «صعود ژوپیتر» ممکن است شما را ناامید کند. فیلمنامه به دلیل پیچیدگی ها و عدم انسجامش مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت.
  2. کسانی که از فیلم های با سرعت بالا و اطلاعات زیاد خسته می شوند: فیلم حجم زیادی از اطلاعات را در مدت زمان نسبتاً کوتاه (۱۲۷ دقیقه) به بیننده منتقل می کند. این سرعت بالا، همراه با داستان سرایی اپیزودیک، ممکن است باعث سردرگمی و خستگی شود.
  3. کسانی که از اتکای بیش از حد به CGI استقبال نمی کنند: اگرچه فیلم از جلوه های عملی نیز استفاده کرده، اما حجم عظیمی از صحنه ها با CGI ساخته شده اند. اگر از فیلم هایی که بیش از حد به جلوه های کامپیوتری تکیه دارند خسته می شوید، این فیلم ممکن است برای شما مناسب نباشد.
  4. بینندگانی که به بازی های اغراق شده حساس اند: نقش آفرینی ادی ردمین، به دلیل سبک منحصر به فرد و اغراق آمیزش، ممکن است برای همه خوشایند نباشد و حتی برای برخی، مضحک به نظر برسد.

در نهایت، تماشای «صعود ژوپیتر» یک تجربه شخصی است. این فیلم می تواند شما را به یک سفر بصری شگفت انگیز ببرد، اما ممکن است در میانه راه، از پیچیدگی های داستانی آن دلزده شوید. انتخاب با شماست که آیا به این سفر کیهانی بپیوندید یا خیر.

جمع بندی: جاه طلبی که در اجرا لنگید

«صعود ژوپیتر» (Jupiter Ascending) به عنوان یکی از آثار خواهران واچوفسکی، نشان دهنده جاه طلبی بی حد و حصر و دیدگاه بصری خاص آن ها در ژانر علمی-تخیلی است. این فیلم، با هدف خلق یک اپرای فضایی جدید و باشکوه، سعی کرد تا جهانی مملو از موجودات فرازمینی، فناوری های پیشرفته و نبردهای کیهانی را به تصویر بکشد. از همان لحظه اول، بیننده به دنیایی پر زرق و برق و پر از جزئیات وارد می شود که از نظر بصری، به معنای واقعی کلمه، خیره کننده است. طراحی تولید، جلوه های ویژه و سینماتوگرافی همگی در بالاترین سطح قرار دارند و یک ضیافت تمام عیار برای چشمان به ارمغان می آورند.

با این حال، با وجود تمامی این نقاط قوت بصری و جاه طلبی های مفهومی، «صعود ژوپیتر» در بخش های کلیدی دیگری دچار ضعف شد. فیلمنامه آشفته و غیرمنسجم، داستان سرایی عجولانه و شخصیت پردازی های سطحی، به خصوص در مورد رابطه عاشقانه میان شخصیت های اصلی، از مهم ترین دلایل انتقادها بودند. به نظر می رسد واچوفسکی ها در تلاش برای گنجاندن حجم زیادی از ایده ها و مفاهیم پیچیده در مدت زمان فیلم، از انسجام روایی غافل شده اند. این موضوع باعث شد که فیلم، با وجود پتانسیل بالای خود، به اثری تبدیل شود که تماشاگر را به سفری بصری بی نظیر می برد، اما در نهایت، از نظر احساسی و روایی نمی تواند او را کاملاً درگیر کند.

نقش آفرینی ها نیز با بازخوردهای متفاوتی روبرو شدند؛ میلا کونیس و چانینگ تیتوم تلاش خود را برای ایفای نقش هایشان انجام دادند، اما این ادی ردمین بود که با بازی اغراق آمیز خود، نظرات بسیار متناقضی را برانگیخت و حتی جایزه تمشک طلایی را از آن خود کرد. عملکرد ضعیف فیلم در گیشه جهانی نیز مهر تأییدی بر این شد که «صعود ژوپیتر»، با تمام درخشش های بصری اش، نتوانست به یک موفقیت تجاری و هنری تمام عیار تبدیل شود.

در جمع بندی نهایی، «صعود ژوپیتر» را می توان اثری جاه طلبانه اما ناقص در کارنامه خواهران واچوفسکی دانست. این فیلم یادآور این نکته است که حتی با وجود یک ایده خلاقانه، تیم کارگردانی با استعداد و بودجه ای عظیم، موفقیت یک فیلم سینمایی به عوامل متعدد و هماهنگی میان آن ها بستگی دارد. با این حال، برای برخی از طرفداران ژانر علمی-تخیلی و کسانی که به دنبال تجربه ای متفاوت و از نظر بصری خیره کننده هستند، «صعود ژوپیتر» همچنان می تواند یک فیلم جذاب و تماشایی باشد که با گذشت زمان، جایگاه خود را به عنوان یک فیلم کالت پیدا کرده است.

دکمه بازگشت به بالا