مرد مرموز دربار روسیه که بود؟+ فیلم

تا اواخر سال ۱۹۱۶ این شخصیت مرموز چندین بار هدف سوءقصد قرار گرفت. او به ملکه هشدار داد: «اگر اشراف مرا بکشند سلطنت شما پایان می یابد و هیچ یک از خانواده تان بیش از دو سال زنده نخواهد ماند.» این پیش گویی ترسناک به زودی رنگ واقعیت گرفت.
به گزارش سی وی نت به نقل از عصر ایران مسکو ۱۴ می ۱۸۹۶ – هزاران نفر در مسکو گرد هم آمدند تا تاجگذاری نیکلای رومانوف دوم آخرین تزار خاندان رومانوف و همسرش ملکه الکساندرا را جشن بگیرند. خاندانی که بیش از ۳۰۰ سال بر امپراتوری عظیم روسیه حکومت کرده بود با روی کار آمدن نیکلای دوم وارد دورانی دشوار و پرآشوب شد.
نیکلای دوم در زمانی به تخت نشست که روسیه در حال مدرن سازی بود و جامعه خواستار آزادی های بیشتر در سیاست و اقتصاد می شد. اما او که به ضعف تردید و انفعال شهرت داشت با رویکردی مستبدانه و بی رحمانه عمل کرد. پافشاری او بر ادامه سنت های دیکتاتوری و ناتوانی در همگام سازی نهادهای سیاسی با دنیای مدرن کشور را به ورطه جنگ جهانی اول کشاند و طرح هایش با شکست فاجعه بار روبه رو شد.
کمتر از یک دهه پس از سلطنتش اعتصابات کارگری و نافرمانی های نظامی سراسر روسیه را فراگرفت. در حالی که اشراف در رفاه زندگی می کردند مردم عادی از تأمین معاش خود عاجز بودند. این ناآرامی ها شکاف میان خاندان رومانوف و مردم را عمیق تر کرد و تزار و خانواده اش به انزوا رفتند.
در سال ۱۹۰۴ ملکه الکساندرا پسری به نام الکسی به دنیا آورد که وارث تاج و تخت بود. اما شادی این تولد با تشخیص بیماری هموفیلی الکسی که مانع لخته شدن خون او می شد کوتاه شد. این وضعیت ملکه را به سوی عرفان و جست وجوی کمک از گریگوری راسپوتین عارفی مرموز از سیبری سوق داد. راسپوتین که در سال ۱۸۶۹ متولد شده بود نه کشیش بود و نه راهب بلکه خود را شمن و دارای قدرت پیش گویی و شفابخشی معرفی می کرد. او ادعا داشت: «ارواح با من سخن می گویند و به من قدرت داده اند.»
در اوایل قرن بیستم جامعه روس تحت تأثیر عرفان و شخصیت های مقدس نما بود و این زمینه ساز ورود راسپوتین به دربار رومانوف ها در سال ۱۹۰۶ شد. او به سرعت به درمانگر الکسی و مشاور مورد اعتماد نیکلای تبدیل شد. این رابطه نزدیک حسادت اشراف را برانگیخت که از نفوذ یک «روستایی کثیف» در دربار خشمگین بودند.
تا اواخر سال ۱۹۱۶ راسپوتین چندین بار هدف سوءقصد قرار گرفت. او به ملکه هشدار داد: «اگر اشراف مرا بکشند سلطنت شما پایان می یابد و هیچ یک از خانواده تان بیش از دو سال زنده نخواهد ماند.» این پیش گویی ترسناک به زودی رنگ واقعیت گرفت. در دسامبر همان سال راسپوتین به کاخ یوسوپوف در سنت پترزبورگ دعوت شد و اشراف روس ابتدا او را مسموم کردند سپس به او شلیک کردند و در نهایت جسدش را در رودخانه یخ زده مویکا انداختند.
مرگ راسپوتین نقطه عطفی برای نیکلای دوم بود که حالا مشاور کلیدی خود را از دست داده بود. اوضاع بدتر شد و در سال ۱۹۱۷ پس از سه قرن سلطنت خاندان رومانوف در پی انقلاب بلشویک ها سرنگون شد. نیکلای الکساندرا و پنج فرزندشان به یاکاترینبورگ تبعید شدند. در شبی تاریک آنها به زیرزمین هدایت شدند و تیراندازان بلشویک اعلام کردند: «به حکم مردم برای جلوگیری از آزادی شما اعدام می شوید.» خانواده تزار در جا کشته شدند.
پیش بینی راسپوتین به حقیقت پیوست: اشراف او را کشتند و کمتر از دو سال بعد در ژوئیه ۱۹۱۸ نیکلای دوم و کل خانواده اش به دست انقلابیون اعدام شدند. این پایان غم انگیز نه تنها سقوط خاندان رومانوف بلکه نقطه ای سیاه در تاریخ روسیه را رقم زد.
انتهای پیام