اقتصادی

مراقب طاقتمان باشیم ، طاق نشود

مراقب طاقتمان باشیم ، طاق نشود

پس فکر نکنیم که حتما باید در تمام موارد و مشکلات و مصائل زندگی ، فردی پیروز باشیم – یادمان باشد همیشه پیروزها ( که البته وجود ندارند ) هم اگر همیشه برنده باشند ، زندگی تکراری و کسالت باری خواهند داشت – پس مهم این هست که کاری نکنیم به مرحله ی “دیگه طاقت ندارم ” برسیم . برای نرسیدن به این مرحله ی بسیار حساس که در حقیقت وصف آستانه ی تحمل و گشادی ظرف وجودی ماست ، نکاتی را باید به کار ببریم:

بدن و مغز ما توامان ما را کنترل می کنند و تمامی موارد روحی و روانی در انسان بسته به میزان تعامل بدن و روان برای ما چالش آفرین خواهند بود. پس باید هم ضعف و قدرتهای جسمانی و هم مغزی خود را بهتر بشناسیم. برای دوری از وضعیت سخت دیگر طاقتم طاق شده ، توصیه می گردد جهت رفع خستگی ناشی از کارهای ذهنی ، کارهای جسمانی را انجام بدهیم و هرگز به خواب و یا تکرار کارهای ذهنی بابت رفع خستگی کارهای ذهنی مراجعه نکنیم.

از سپرهای تدافعی که ذهن ما برای پنهان کاری درد ها و مشکلاتمان به صورت طبیعی جلو دیگران قرار میدهد ، نباید مدام استفاده کنیم. این مکانیزم های دفاعی و طبیعی را باید شناخت و درست از آنها استفاده کرد ، لزومی ندارد همیشه حال ما در مواجهه با دیگران عالی باشد ، گاهی باید خستگی ما را ببینند. اما خود ما نباید بی طاقت شویم. مغز به راحتی می تواند بدن را در حالت پرواز اتوماتیک قرار دهد ، و شاید روزها و بلکه ماه ها بدون مشکل پیش بروید ، اما به هر حال شما روزی با قصه ی فرود روبرو خواهید شد که در اینجا ، دیگر پرواز با خلبان اتوماتیک پاسخ نیازهای شما را نمی دهد ، و این مواجهه سبب میشود ، خستگی و دلمشغولی و سرآخر حالت دیگر طاقت ندارم سراغ شما بیاید. پس زیاد نباید از سپرهای مکانیزمهای دفاعی مغز برای هر پدیده ای استفاده کنیم. یادمان باشد خلبان خودکار ما که ناشی از تغییرات هورمونی در مواجهه با اضطراب و تشویش خود را نشان می دهد ، نمی تواند دایم این مسیر را طی کند و سرآخر روزی خسته می شود و این خستگی ناگهان شما را از کوره در خواهد برد و تمام میشوید.

مشکلات عاطفی هم همینطور است. به عنوان مثال، ممکن است با شریک زندگی خود مشکلاتی داشته باشید، یا با همکار خود تنش پیدا کرده اید. شاید کسی را از دست داده اید و هنوز فرصتی برای رویارویی با خلاء آن نداشته اید.

برخی افراد ترجیح می دهند بدون از سرگذراندن دوران سوگواری و تجربه اندوه به زندگی عادی خود بازگردند. یا مشکل با همسر خود را پشت گوش بیندازند، یا با همکار خود راجع به اختلافشان صحبت نکنند. آنها به خود می گویند “بهتر است به این موضوع فکر نکنم”؛ اما زمانی فرا می رسد که دیگر نمی توانند با آن کنار بیایند.

پنهان کردن واقعیت چیزی جز عمیق و طولانی شدن مشکلات برای شما به ارمغان نمی آورد. شما خسته خواهید شد و بعد به سادگی نمی دانید چگونه با آن روبرو شوید.

شما باید این فرصت را به خودتان بدهید که به بدنتان گوش کنید. چرا که غیرممکن است، همزمان با همه چیز کنار بیایید و برای مدتی طولانی خوب بمانید.

بهتر است اول خودمان و استرس غالب بر روحمان را مدیریت کنیم ، هرگز نگذاریم کار بیخ پیدا کند که زمان هم مزید بر علتهای عدم کنترل ما بر رفتارمان شود ، حالا اگر خدای ناکرده چنین شد ، و مدیریت شما شکست خورد ، سریع به خود فکر کنید و اصلا خود را مجبور نکنید ! اگر ذهن و بدنتان هشدار داد نمیتوانید ، حرفش را باور کنید و به خودتان اجبار تحمیل نکنید. بعد از این تسلیم شدن در برابر فرمان بدن ، حالا یادتان باشد که خود شما در اولویت هستید ، نه اتفاقات دیگر و بیرون از خودتان. بهتر است با خود صحبت کنید و بلند بلند مشکلاتتان را بررسی کنید – داد بزنید – عصبانی بشوید و با این کارها درست زمان بخرید. و در این زمان مکتبسه به تجزیه و تحلیل رویدادها بپردازید. این مرحله ، درست نقطه ی تسکین پذیری است و این تسکین ، مرحله ی حساس پیروزی است. بعد از این تحلی و همزمان با تسکین بوجود آمده ، شروع به حل و فصل مشکل خود کنید ، فرقی نمی کند مشکل با همسر ، فرزند ، استاد دانشگاه و … باشد یا یک مشکل خارج از کنترل مستقیم شما مثل از دست دادن یک عزیز و یا یک شکست عاطفی. حالا که راه حل را پیدا کردید ، خودتان و یا با مشاوره از متخصصین ، و سنجش عواقب ، تصمیم به اجرا بگیرید. اینکه به شدت رفتار کنید یا با ارامش ، همکی به میزان اتفاقاتی که بر شما گذشته است برمی گردد ، لیکن مراحل را درست طی کرده اید و روح و بدنتان می تواند بازیابی مجددی را سپری کند. با این سیکل و مواجهه با واقعیت ها بسته به میزان توان و دارایی و سن و سالتان ، اولویت بندی های ذهنی شما به مرور ، شما را از رسیدن به مرحله ی “دیگه طاقت ندارم ” رها می بخشد.

دکمه بازگشت به بالا