ظاهرسازی، بلای همیشگی فوتبال؛ یک بار برای همیشه تکلیف تتو را روشن کنید!
در همه جای دنیا تکلیف مردم با قانون مشخص است. قانون حتی اگر بد هم باشد بهتر از بیقانونی است و همه آن را رعایت میکنند حتی اگر قبولش نداشته باشند. اما وقتی مسئولان اجرای یک قانون برای دور زدن آن راهکار بیاورند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
متاسفانه حافظه عمومی همیشه ضعیف است. هرچه ما رسانهها سعی میکنیم که گذشته نه چندان دور را به یاد اهالی فوتبال بیاوریم باز توفیری ندارد. همه میدانیم که مدیران فعلی فوتبال ما طی دو دهه اخیر در مصدر امور بودند و زور هیچکس و هیچ جریانی به برکناری آنها نمیرسد! پس همین جا باید به مدیران حق داد که بدون توجه به اشتباهات و آبروریزیهایی که به بار میآورند، با قدرت به کار خود ادامه دهند! اینجا کسی با کارنامه و توانمندی کاری ندارد. اما چرا خود همین مدیران دربرخورد با یک سری قوانین دوگانه عمل میکنند؟ خودتان را جای مربی و بازیکن بگذارید…
حرفهای اشکان دژاگه در مورد تتو بار دیگر این زخم قدیمی را باز کرد. چرا هیچکس یک بار برای همیشه در فوتبال تکلیف تتو را روشن نکرده؟ بالاخره جرم هست یا نیست؟ قانون در مورد تتو چه میگوید؟ همین اشکان دژاگه وقتی به تیم ملی آمد برای پوشاندن تتوهایش با راهکار روبرو شد، اما وقتی قرار شد در لیگ برتر بازی کند، او را احضار کردند! اما نتیجه چه شد؟ فقط استرس و اثرگذاری روی کیفیت کاری بازیکن وگرنه تتوهای او که بیشتر شد!
مدیران فوتبال ما همانهایی هستند که در کره جنوبی برای تیم ملی نوجوانان با ماژیک شماره پشت پیراهن کشیدند. همین مدیران در تیم ملی بزرگسالان و در ازبکستان به اشکان دژاگه پیراهن چند سایز کوچکتر وین رونی در منچستریونایتد را پیشنهاد کردند تا روی تتوهای او را بپوشانند. اشکان دژاگه بازیکن معمولی و ناشناسی نبود. همه دنیا عکسهای او را دیده و اگر تتوهای او مشکل داشت، اصلاً نباید به تیم ملی میآمد. اما اگر این نگاه بوده که او میتواند به کشورش خدمت کند، دیگر داشتن چند تتو چه اهمیتی داشت؟
اما بدتر از این بد، راهکارهای مدیرانی است که دلاری حقوق و سفر و پاداش میگیرند، اما مغزشان در این حد است که جوراب ورزشی را ببرند و جای استرج به بازیکن بدهند! علم ورزش در دنیا به سمتی رفته که هرروز تکنولوژی پیشرفت و پیراهنها به بازیکن در جریان بازی کمک کند، اینجا ما جوراب دست بازیکن میکنیم!
همان کسانی که در دهه ۸۰ این بلاها را سر فوتبال میآوردند، در دهه ۹۰ و در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل به بازیکنان به دروغ گفتند که ۷۰ درصد ورزشگاه در اختیار ایرانیان است. بازیکنان به زمین آمدند و از دیدن ورزشگاه یکپارچه آبیپوش طرفدار آرژانتین متحیر ماندند…
البته که آن بازیکنان به خاطر مردم رشادت کرده و آن نمایش را مقابل آرژانتین ارائه دادند، اما چرا هیچکس یقه کسی که این دروغ بزرگ را گفت، نگرفت؟ آن بلیطهایی که قرار بود ۷۰ درصد ورزشگاه را به نفع ما پر کند، کجا رفت؟
و شرمآور اینکه آن مدیران حتی همین حالا هم اختیاردار فوتبال ما هستند. آنها با رفتار خود – که هرازگاهی توسط بازیکنان افشا میشود – نشان میدهند که هیچ باوری به قوانین ندارند، اما جرات حرف زدن و ایستادن هم ندارند! و با توجیه کمک به تیم ملی در شرایط خاص چنین شاهکارهایی خلق میکنند…
چطور میشود که تیمی میداند که ماه بعد باید کجا بازی کند و برای ستاره بزرگش دو دست لباس زیر و رو با خود نبرده تا آنجا در کشور غریب بخواهد جوراب تن بازیکن کند؟
و میدانید دردآورترین قسمت قضیه کجاست؟ آنجا که اگر روزی اسناد منتشر شود باید دید برای همان جوراب چه فاکتوری به خزانه فدراسیون تحویل داده شده…!