اقتصادی

روز ملی سینما و این سوال که آیا هنر می میرد؟

آیا گران کردن تهران یک استراتژی است؟

سال های سال قبل فیلم” گنج قارون” که فیلمی به محک روشنفکری، آبگوشتی و فیلمفارسی بود ،ناجی سینمای ایران شد ؛ سینمایی که از یک سو با ملودرام های هندی و از سوی دیگر با فیلمهای وسترن و عاشقانه غربی تهدید می شد ومی رفت تا برای همیشه خاموش شود، با یک فیلم پرفروش نجات پیدا کرد و ادامه حیات داد تا سینمای موج نو و بعد از آن سینمای با ارزش و متفاوت دهه شصت و هفتاد روی همین درخت  نحیف شاخه بزند و میوه بیاورد……چند وقت پیش برای دیدن فیلم “فسیل” رفته بودم با خودم اندیشیدم چه قدر وضعیت فسیل شبیه گنج قارون است ….‌سینمایی که در بحران زا ترین دوران کشور از ما خنده می طلبد و اتفاقا خوب می فروشد. من دلایلی دارم که فسیل را فیلم بدی ندیدم اما قصدم نقد فیلم نیست ، قصدم این است که بگویم تا روزی که مخاطب ایرانی از آثار هنری داخلی حمایت کند، هنر نخواهد مرد.

امروز در وضعیتی به سر می بریم که مردم به دلیل مخاطرات اقتصادی حتی اگر بودجه ای را برای مسایل فرهنگی در نظر می گیرند می خواهند حداکثر لذت و شادی را از آن بودجه ببرند طبعیست در این شرایط کمدی و خنده طرفدار بیشتری دارد تا فیلمهای تلخ اجتماعی که شاید آینه ای از تلخی هایی باشد که دیگر در زندگی مان عادی شده.

در کشور ما تعداد افرادی که عاشق مردن هنر هستند کم نیستند؛ جماعتی که از مرگ تیاتر، سینما، داستان، شعر و موسیقی لذت می برند چرا که در پس پشت گورستان هنر، جامعه ای را خواب می بینند که  در برهوت زبان گویا و منتقد هنر، هیچ دادی  در آن ، راه به جایی نجوید. کم نیستند کسانی که گرانی کاغذ و صنعت نشر و به خاک سیاه نشستن مولف ایرانی را به هیچ می گیرند و از آمار پایین مطالعه و استراتژی ها و برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت برای ارتقای آمار آن خبر می دهند اما در باطن تنها چیزی که برایشان اهمیت ندارد تولید داخلی در عرصه هنر و فرهنگ مکتوب است ………  کوتاه سخن اینکه اگر می خواهید هنر در جامعه ایرانی نمیرد و این درخت چند هزار ساله بر دوام بماند و خشک نشود باید دست به کار شوید آستین ها را بالا بزنید و از هر راهی که می شناسید از تولید کنندگان داخلی هنر و فرهنگ حمایت کنید که این پیش از همه به نفع فرزندانمان است که باید برایشان فرهنگ و هنر چند هزار ساله جامعه ایرانی را به یادگار بگذاریم.

دکمه بازگشت به بالا