خلاصه کامل کتاب مارماهی (نمایشنامه) | حمید قاسم زادگان جهرمی

خلاصه کتاب مارماهی (نمایشنامه) ( نویسنده حمید قاسم زادگان جهرمی )
نمایشنامه «مارماهی» اثر حمید قاسم زادگان جهرمی، روایتی عمیق و پرکشش از داستان دو برادر دوقلو است که یکی گرفتار جنون و دیگری آلوده به تباهی است؛ اثری که مرزهای میان عقل و جنون، برادری و خیانت را به چالش می کشد.
این اثر، نمایشنامه ای است که مخاطب را به سفری پر فراز و نشیب در اعماق روان انسان دعوت می کند. دنیایی که حمید قاسم زادگان جهرمی پیش روی خواننده می گذارد، پر از نمادها، تعلیق ها و چالش های اخلاقی است که خواننده را تا پایان درگیر نگه می دارد. این مقاله به خلاصه، تحلیل و بررسی جامع این نمایشنامه می پردازد تا دریچه ای نو به سوی درک پیچیدگی های آن بگشاید.
آشنایی با خالق و اثر: نمایشنامه مارماهی در یک نگاه
نمایشنامه «مارماهی» تنها یک داستان نیست؛ بلکه دریچه ای است به سوی دغدغه های عمیق اجتماعی و روانشناختی که حمید قاسم زادگان جهرمی با قلمی توانا آن ها را به تصویر کشیده است. این اثر توانسته جایگاه ویژه ای در ادبیات نمایشی معاصر ایران برای خود دست و پا کند.
حمید قاسم زادگان جهرمی: نویسنده ای از جنس تئاتر
حمید قاسم زادگان جهرمی، نامی آشنا در عرصه ادبیات نمایشی ایران است. او با سال ها تجربه در نوشتن و کارگردانی، آثار متعددی را به جامعه هنری و ادبی ارائه داده است. ویژگی بارز آثار او، پرداختن به مضامین عمیق انسانی و اجتماعی است که اغلب با رویکردی روانشناختی و فلسفی همراه می شود. نمایشنامه های او نه تنها برای اجرا بر صحنه تئاتر طراحی شده اند، بلکه به دلیل عمق محتوا و قدرت قلم، برای خواندن نیز بسیار جذاب و تأمل برانگیز هستند. قاسم زادگان جهرمی توانسته با خلق شخصیت های پیچیده و دیالوگ های پرمعنا، مخاطبان را به چالش کشیده و آن ها را به تفکر وادارد. آثار او اغلب بازتابی از معضلات جامعه و کشمکش های درونی انسان معاصر است.
پیش زمینه و مشخصات کلی نمایشنامه
نمایشنامه «مارماهی» در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. این اثر با تعداد صفحات کم، اما محتوایی غنی و پرمغز، توانسته است تأثیری عمیق بر مخاطبان بگذارد. فضای کلی نمایشنامه تاریک، روانشناختی و معمایی است. این نمایشنامه در ژانر تراژدی قرار می گیرد و با الهام از یک اتفاق عجیب و غیرمعمول، به بررسی زوایای پنهان روح و روان انسان می پردازد. داستان از همان ابتدا، با چالش های غیرمنتظره و فضایی پر از تعلیق، خواننده را به خود جذب می کند. استفاده از نمادها و استعاره ها در این نمایشنامه، عمق بیشتری به لایه های معنایی آن بخشیده و آن را به اثری چندوجهی تبدیل کرده است.
خلاصه داستان نمایشنامه مارماهی: از تولد تا تراژدی
داستان مارماهی با روایتی جذاب و متفاوت آغاز می شود و خواننده را از همان ابتدا با یک پیش زمینه غیرعادی درگیر می کند. این روایت نه تنها به سمت یک پایان تلخ حرکت می کند، بلکه در مسیر خود به چالش های عمیق انسانی و اخلاقی می پردازد.
ریشه های غیرعادی: عصاره مارماهی و سرنوشت دوقلوها
داستان از زن و مردی آغاز می شود که در آرزوی فرزند هستند. سال ها انتظار و تلاش بی نتیجه، آن ها را به سمت چاره ای غیرمتعارف سوق می دهد. آن ها به توصیه یک پزشک گیاهی، به سراغ عصاره مارماهی می روند. مصرف این عصاره منجر به تولد دو پسر دوقلو می شود، اما با سرنوشت هایی کاملاً متفاوت و عجیب. یکی از برادران به نام سرهنگ از نظر جسمی و ذهنی سالم به دنیا می آید، در حالی که دیگری، لال و دیوانه است. این شروع غیرعادی، بذر تفاوت و تقدیری نامعلوم را در زندگی این دو برادر می کارد و به نوعی، سرنوشت آن ها را از همان ابتدا گره می زند. عصاره مارماهی، نمادی می شود از تلاشی برای دستکاری طبیعت و عواقب غیرقابل پیش بینی آن.
تقابل خیر و شر در یک جسم: بازی های مرگبار سرهنگ
با بزرگ شدن برادران، تفاوت ها بیشتر خود را نشان می دهند. سرهنگ به شخصیتی جنایتکار تبدیل می شود که زندگی بسیاری را تباه کرده است. او به دلیل جنایاتش تحت تعقیب قرار دارد و برای سرش جایزه تعیین شده است. در این میان، برادر دیوانه اش، همچنان لالی و جنون را با خود دارد و به نظر می رسد تنها قربانی این رابطه بیمارگونه است. سرهنگ برای فرار از مجازات و دستیابی به جایزه تعیین شده برای مرگ خود، نقشه ای شیطانی می کشد. او سعی می کند برادر دیوانه اش را فریب داده و او را وادار به خودکشی کند تا خود در جای او قرار گرفته و از این طریق هم از چنگ قانون بگریزد و هم جایزه را تصاحب کند. این بخش از نمایشنامه، اوج کشمکش های اخلاقی و روانشناختی را به تصویر می کشد. گفت وگوهای میان سرهنگ و برادر دیوانه اش، هرچند یک طرفه به نظر می رسد، اما پر از کنایه و زوایای پنهان است که عمق فاجعه را نشان می دهد.
مرد اول: چرا اینجوری نگاهم می کنی؟ نکنه فکر می کنی من تو رو با اذیت و آزار دیوونه کردم؟ نه، تو خودت دیوونه بودی. تو مادرزادی دیوونه بودی. می فهمی؟ بدشانسی آوردی من و تو هر دو توی یک رحم رشد کردیم من سالم و تو دیوونه به دنیا اومدی. شاید خودت رو باید سرزنش کنی که ده دقیقه زودتر از من عجله کردی و پا به دنیا گذاشتی.
این دیالوگ نشان دهنده توجیهات سرهنگ برای اعمالش و تلاش برای انداختن تقصیر به گردن سرنوشت و حتی برادر دیوانه اش است. او حتی لحظه ای از جنایت هایش پشیمان نیست و سعی می کند با منطق های کج رو، خود را تبرئه کند.
ورود زن و پیچیدگی های جدید: چرخشی دراماتیک
در اوج این کشمکش های برادرانه، شخصیتی مرموز به نام زن وارد ماجرا می شود. ورود او، نقطه عطفی در نمایشنامه است که مسیر داستان را به کلی تغییر می دهد. زن نه تنها حقایق پنهان را آشکار می کند، بلکه با حضورش، لایه های جدیدی از شخصیت برادران و ارتباط آن ها را برملا می سازد. او با نگاهی متفاوت به ماجرا می نگرد و از دیدگاه خود، زوایایی از روابط و انگیزه ها را به نمایش می گذارد که پیش از این پنهان مانده بود. این شخصیت به نوعی کاتالیزور عمل می کند و خواننده را با واقعیت های تلخی روبرو می سازد که تا پیش از این، در سایه فریب و جنون پنهان شده بودند. حضور زن، تعلیق داستان را به اوج خود می رساند و مخاطب را مشتاق به کشف سرنوشت نهایی شخصیت ها می کند.
اوج و فرود: سرنوشت نامعلوم یا پایانی تکان دهنده؟
داستان مارماهی با ورود زن و آشکار شدن حقایق، به اوج خود می رسد. در این بخش، خواننده شاهد فاش شدن رازهای دیرینه و پیچیدگی های روابط میان شخصیت هاست. سرهنگ، با نقشه های شوم خود، در حال اجرای آخرین پرده از بازی مرگبارش است و برادر دیوانه، ناخواسته در این بازی درگیر می شود. نمایشنامه با اتفاقات کلیدی و چالش های نهایی به سمتی حرکت می کند که سرنوشت هر سه شخصیت اصلی را تحت تأثیر قرار می دهد. پایان داستان، هرچند ممکن است به طور کامل در این خلاصه فاش نشود تا هیجان مطالعه کامل نمایشنامه حفظ شود، اما به شدت تکان دهنده و تأمل برانگیز است. این پایان نه تنها به یک نتیجه گیری ساده نمی رسد، بلکه سوالات عمیقی را در ذهن خواننده باقی می گذارد و او را به بازاندیشی در مفاهیم سرنوشت، جبر، اختیار و ماهیت شر دعوت می کند. این لحظات پایانی، نشان دهنده قدرت نویسنده در خلق یک تراژدی مدرن است.
مرد اول: (با ترس و تعجب) اما، اما تو در حق من برادری نکردی و حالا هم داری با کمال میل همزادت رو می فرستی توی گور، می فهمی یعنی چی؟ تراژدی برادرکشی غم انگیزترین نوع تقدیر و فاجعه است. (صندلی تکان می خورد) چرا اینقدر عجله داری؟ به خیالت بعد از مردن من، تو همین طور آزادی؟ کور خوندی! همه تو رو همزاد یک آدم جنایت کار می دونند، تو رو هم خونه کسی می دونند که جون خیلی از آدم ها رو گرفته.
این نقل قول، اوج درماندگی و اعتراف سرهنگ به جنایت کاری اوست، حتی در مواجهه با مرگ. این دیالوگ، بار سنگین اتهامات و وجدان آشفته او را نشان می دهد و تأثیری ماندگار بر خواننده می گذارد.
کالبدشکافی شخصیت ها: نمادها و انگیزه ها
شخصیت های نمایشنامه مارماهی بیش از آنکه صرفاً افرادی در یک داستان باشند، نمادهایی از مفاهیم عمیق تر هستند. هر یک از آن ها، لایه هایی از روح و روان انسانی را به نمایش می گذارند و انگیزه های پیچیده ای دارند که درک آن ها برای فهم کامل نمایشنامه ضروری است.
سرهنگ: آینه ای از فساد و جاه طلبی
سرهنگ، شخصیت محوری نمایشنامه، نمادی تمام عیار از فساد، قدرت طلبی و تباهی است. او نه تنها مرتکب جنایات بی شماری شده، بلکه حتی برادر دوقلوی خود را نیز ابزاری برای رسیدن به اهداف شیطانی اش می بیند. تحلیل روانشناختی او نشان می دهد که سرهنگ در یک چرخه معیوب از خودخواهی و بی رحمی گرفتار شده است. انگیزه های او صرفاً مادی نیست، بلکه به نظر می رسد از یک حس عمیق ناامنی و نیاز به اثبات برتری نشأت می گیرد. او نماد انسانی است که اخلاق و انسانیت را فدای قدرت و منفعت کرده است. اعمال او، آینه ای است که تباهی روح انسان را در مواجهه با وسوسه های قدرت و رهایی از عواقب به تصویر می کشد. او از هیچ وسیله ای برای رسیدن به مقصودش ابا ندارد و حتی از معصومیت و ضعف برادرش نیز سوءاستفاده می کند.
برادر دیوانه: معصومیت در برابر جنون
برادر دیوانه، شخصیتی است که در تقابل کامل با سرهنگ قرار می گیرد. او لال و از نظر ذهنی ناتوان است، اما در عین حال نماد معصومیت از دست رفته و قربانی بودن در یک دنیای بی رحم است. نقش او در داستان صرفاً یک قربانی نیست؛ بلکه در برخی لحظات، او به طور ناخودآگاه یا شاید با حسی درونی، مانعی بر سر راه نقشه های شیطانی سرهنگ می شود. او کاتالیزوری است که می تواند در پرده برداری از حقایق نقش داشته باشد. این شخصیت، جبر حاکم بر زندگی برخی انسان ها را نشان می دهد که از بدو تولد با محدودیت هایی مواجه اند. جنون او، نه یک بیماری صرف، بلکه می تواند نمادی از ناتوانی در بیان حقیقت، یا حتی پناهگاهی در برابر پلیدی های دنیای اطراف باشد. او در عین ضعف، قدرت تأثیرگذاری پنهانی دارد که سیر وقایع را به سمت دیگری می برد.
زن: رمزگشای حقیقت
ورود زن به داستان، پیچیدگی و عمق بیشتری به آن می بخشد. او نه تنها یک شخصیت فرعی نیست، بلکه نقشی محوری در برملا شدن حقایق پنهان و تغییر مسیر داستان ایفا می کند. زن، نمادی از آگاهی، بینش و شاید حتی وجدان بیدار است که به این فضای تاریک و پر از فریب، نور حقیقت را می تاباند. او با پرسش هایش، با حضورش و با درک عمیق تر از موقعیت، به unraveling (باز کردن گره) این معمای پیچیده کمک می کند. زن می تواند نمادی از جستجوگر حقیقت یا حتی نیروی الهی باشد که برای آشکار کردن عدالت وارد صحنه می شود. او با ورودش، توازن قدرت را در رابطه میان دو برادر بر هم می زند و مسیر داستان را به سمت یک پایان غیرقابل پیش بینی سوق می دهد.
مضامین اصلی و پیام های پنهان نمایشنامه
نمایشنامه مارماهی فراتر از یک داستان ساده، آینه ای است که مضامین عمیق فلسفی و اجتماعی را بازتاب می دهد. حمید قاسم زادگان جهرمی با هنرمندی تمام، این مضامین را در تار و پود روایت و شخصیت پردازی های خود تنیده است.
جبر و اختیار: آیا سرنوشت ما از پیش نوشته شده است؟
یکی از محوری ترین مضامین نمایشنامه مارماهی، بحث جبر و اختیار است. تولد دو برادر با سرنوشت های کاملاً متفاوت – یکی سالم و دیگری دیوانه – این پرسش اساسی را مطرح می کند که آیا ما محصول تقدیر از پیش نوشته شده ایم یا قدرت انتخاب و تغییر سرنوشت خود را داریم؟ آیا عصاره مارماهی تنها یک کاتالیزور بود یا واقعاً سرنوشت آن ها را تعیین کرد؟ نمایشنامه با این مضمون بازی می کند و خواننده را به این چالش می کشد که تا چه حد انتخاب های سرهنگ محصول اختیار اوست و تا چه حد برادر دیوانه قربانی جبری است که از بدو تولد بر او حاکم شده است. این تقابل، عمق فلسفی به اثر می بخشد و خواننده را به تأمل در معنای آزادی و سرنوشت وامی دارد.
برادری و خیانت: تضاد عمیق ترین پیوندهای انسانی
رابطه میان سرهنگ و برادر دیوانه اش، نمونه ای دردناک از تضاد میان عمیق ترین پیوندهای انسانی و تباهی اخلاقی است. برادری که باید نماد حمایت و عشق باشد، در اینجا به ابزاری برای خیانت، فریب و حتی تلاش برای نابودی تبدیل می شود. این مضمون، قلب تراژدی نمایشنامه را تشکیل می دهد. چگونه یک پیوند خونی تا این حد می تواند به فساد کشیده شود؟ این نمایشنامه نه تنها به خیانت فیزیکی، بلکه به خیانت روانی و عاطفی نیز می پردازد؛ خیانتی که ریشه در حرص، قدرت طلبی و بی رحمی سرهنگ دارد. این رابطه پیچیده و سمی، بازتابی از تیره ترین زوایای روح انسانی است که می تواند حتی نزدیک ترین پیوندها را نیز مخدوش کند.
مرزهای جنون و عقلانیت: واقعیت کدام است؟
نمایشنامه مارماهی به شکلی ماهرانه مرزهای میان جنون و عقلانیت را به چالش می کشد. در ظاهر، برادر دیوانه گرفتار جنون است و سرهنگ، عاقل و حسابگر. اما با پیشرفت داستان، این پرسش مطرح می شود که آیا واقعاً جنون برادر دیوانه، از جنون خبیثانه و تباهی اخلاقی سرهنگ بدتر است؟ آیا کسی که با آگاهی کامل دست به جنایت می زند، دیوانه تر از کسی نیست که به دلیل نقص ذهنی قادر به درک جهان نیست؟ این اثر به مخاطب اجازه می دهد تا درک خود از سلامت روان و جنون را بازتعریف کند و شاید به این نتیجه برسد که جنون واقعی، در دل پلیدی های آگاهانه پنهان است.
قدرت و فساد: تباهی روح انسان
یکی دیگر از مضامین برجسته، تأثیر قدرت و فساد بر روح انسان است. سرهنگ، نماینده شخصیتی است که در دام قدرت و فساد گرفتار شده و این سقوط اخلاقی، او را به موجودی بی رحم و بی اخلاق تبدیل کرده است. نمایشنامه نشان می دهد که چگونه قدرت می تواند به تباهی منجر شود و انسان را از انسانیت خود دور کند. این مضمون، انتقادی تلخ به ساختارهای اجتماعی و سیستم هایی است که زمینه را برای رشد چنین شخصیت هایی فراهم می کنند. فساد سرهنگ نه تنها بر زندگی او، بلکه بر زندگی اطرافیانش نیز تأثیر مخربی می گذارد و زنجیره ای از تراژدی ها را رقم می زند.
نمادگرایی مارماهی: ریشه ها و معانی
نام مارماهی و عصاره آن، در این نمایشنامه، فراتر از یک عنصر داستانی عمل می کند و به یک نماد عمیق تبدیل می شود. مارماهی موجودی لغزنده و مرموز است که در آب های تیره زندگی می کند و می تواند نمادی از ماهیت پیچیده و دوگانه سرنوشت یا حتی ماهیت پنهان شر باشد. عصاره مارماهی که به تولد دوقلوها با سرنوشت های متفاوت منجر می شود، نمادی از دخالت در طبیعت و عواقب ناخواسته آن است. این عصاره به نوعی، بذر پلیدی و جنون را در زندگی این خانواده می کارد. این نمادگرایی، عمق معنایی بیشتری به نمایشنامه می بخشد و خواننده را به تفسیرهای گسترده تر از اثر دعوت می کند. ارتباط آن با تولد و سرنوشت برادران، نشان دهنده یک تقدیر مرموز است که از همان آغاز بر زندگی آن ها سایه افکنده است.
نقد و بررسی ادبی نمایشنامه مارماهی
نمایشنامه مارماهی اثری است که از جنبه های مختلف ادبی، قابل بررسی و تحلیل است. از سبک نگارش و زبان گرفته تا ساختار داستانی، همه چیز در این اثر برای خلق یک تجربه دراماتیک عمیق و تأثیرگذار، با دقت انتخاب شده اند.
سبک نگارش و زبان: قدرت دیالوگ ها و مونولوگ ها
حمید قاسم زادگان جهرمی در مارماهی از زبانی شیوا، رسا و در عین حال پر از کنایه و عمق استفاده می کند. دیالوگ ها و مونولوگ ها، ستون فقرات این نمایشنامه را تشکیل می دهند. دیالوگ های میان سرهنگ و برادر دیوانه (هرچند یک طرفه از سوی سرهنگ)، پر از تعلیق، کنایه و نفوذ به روان شخصیت هاست. این دیالوگ ها به خوبی توانایی سرهنگ در فریبکاری و بازی های ذهنی را به نمایش می گذارند. مونولوگ ها نیز فرصتی برای خواننده فراهم می کنند تا به عمق افکار و انگیزه های پنهان شخصیت ها پی ببرد. زبان نمایشنامه از پیچیدگی های غیرضروری پرهیز می کند، اما در عین حال از سادگی صرف نیز فراتر می رود و با انتخاب واژگان دقیق و استفاده از جملات کوتاه و پرمعنا، تأثیرگذاری خود را حفظ می کند. این سبک نگارش، به خواننده اجازه می دهد تا با شخصیت ها همذات پنداری کند و در فضای ذهنی آن ها غرق شود.
ساختار و کشش داستانی: تعلیق و گره افکنی
ساختار نمایشنامه مارماهی به گونه ای است که از همان ابتدا تعلیق را در مخاطب ایجاد می کند و تا پایان آن را حفظ می کند. روایت خطی نیست و با فلش بک ها و اطلاعات جدید، گره های داستانی را به تدریج باز می کند. این گره افکنی ماهرانه، خواننده را وادار به پیگیری داستان می کند تا به کشف حقیقت نهایی برسد. از شروع غیرعادی داستان با عصاره مارماهی تا ورود شخصیت زن و افشای رازها، هر بخش از نمایشنامه با دقت طراحی شده است تا کشش داستانی را در اوج نگه دارد. پیشرفت داستان منطقی و قانع کننده است، حتی در مواجهه با اتفاقات غیرمعمول. این ساختار قوی، نمایشنامه را نه تنها برای خواندن، بلکه برای اجرا نیز بسیار جذاب و تأثیرگذار می سازد.
نقاط قوت اثر: ابتکار، عمق و تأثیرگذاری
مارماهی دارای نقاط قوت متعددی است که آن را به اثری قابل تأمل تبدیل می کند. یکی از برجسته ترین نقاط قوت، ابتکار در ایده اولیه و پرداخت به داستانی کاملاً متفاوت است. استفاده از مفهوم عصاره مارماهی و تولد دوقلوها با سرنوشت های متضاد، نشان دهنده خلاقیت نویسنده است. عمق روانشناختی و فلسفی اثر، به خصوص در تحلیل شخصیت سرهنگ و برادر دیوانه، از دیگر نقاط قوت است. نمایشنامه به خوبی به مضامین پیچیده ای چون جبر و اختیار، خیر و شر، و مرزهای جنون و عقلانیت می پردازد. تأثیرگذاری عمیق اثر بر مخاطب، به دلیل پرداختن به موضوعات جهان شمول و ارائه تصویری صادقانه از تباهی و معصومیت است. این نمایشنامه صرفاً یک داستان نیست، بلکه دعوت به تفکر و بازاندیشی در ارزش ها و ماهیت انسانی است.
نقاط قابل بحث یا پیشنهادات
با وجود نقاط قوت فراوان، مانند هر اثر هنری دیگری، مارماهی نیز می تواند دارای نقاط قابل بحثی باشد. برخی خوانندگان ممکن است پایان داستان را تا حدی مبهم یا باز تلقی کنند که می تواند هم به عنوان نقطه قوت (در جهت تحریک به تفکر) و هم نقطه ضعف (در جهت عدم قطعیت) در نظر گرفته شود. همچنین، با توجه به محوریت عصاره مارماهی در شروع داستان، شاید توضیحات بیشتری درباره ریشه های اسطوره ای یا فرهنگی این عصاره می توانست به عمق نمادین اثر بیفزاید و برای خواننده ای که با این مفهوم آشنایی ندارد، مفیدتر باشد. با این حال، این موارد بیشتر جنبه پیشنهادی دارند و از ارزش کلی اثر چیزی کم نمی کنند.
نتیجه گیری
نمایشنامه مارماهی اثر حمید قاسم زادگان جهرمی، بی شک یکی از آثار مهم و تأثیرگذار در ادبیات نمایشی معاصر ایران است. این اثر با روایتی جذاب و پر از تعلیق، خواننده را به دنیایی از پیچیدگی های روانشناختی و اخلاقی می برد. از تولد غیرعادی دوقلوها با عصاره مارماهی تا بازی های مرگبار سرهنگ و ورود زن مرموز، هر جزء از داستان با دقت و ظرافت به هم پیوند خورده است. مارماهی به هنرمندی تمام به مضامینی چون جبر و اختیار، برادری و خیانت، مرزهای جنون و عقلانیت، و تأثیر تباه کننده قدرت و فساد می پردازد.
این نمایشنامه نه تنها داستانی پر کشش را روایت می کند، بلکه با کالبدشکافی شخصیت ها و ارائه نمادگرایی عمیق، خواننده را به تأمل در ابعاد وجودی انسان و چالش های اخلاقی معاصر وامی دارد. سبک نگارش قاسم زادگان جهرمی با دیالوگ های قدرتمند و ساختار داستانی محکم، به مارماهی عمق و جذابیت بیشتری بخشیده است. این اثر توانسته با پرداختن به موضوعاتی جهان شمول، اثری ماندگار و قابل بحث خلق کند. مطالعه کامل نمایشنامه مارماهی نه تنها یک تجربه ادبی غنی را برای علاقه مندان به ادبیات نمایشی فراهم می آورد، بلکه دریچه ای تازه به سوی درک پیچیدگی های روح و روان انسان می گشاید. توصیه می شود برای تجربه کامل این اثر دراماتیک و غرق شدن در فضای خاص آن، مطالعه کامل این نمایشنامه را در برنامه خود قرار دهید و بیشتر با سایر آثار حمید قاسم زادگان جهرمی آشنا شوید.