کتاب

خلاصه پنج اقلیم حضور | داریوش شایگان و شاعرانگی ایرانیان

خلاصه کتاب پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان ( نویسنده داریوش شایگان )

کتاب «پنج اقلیم حضور» داریوش شایگان، کاوشی عمیق در هویت فرهنگی ایرانیان از منظر شعر است. این اثر به بررسی چرایی پیوند ناگسستنی تفکر و زیست ایرانی با شعر می پردازد و هر یک از پنج شاعر بزرگ (فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ) را تجلی گاه اقلیمی منحصر به فرد از زمان، فضا و شیوه حضور در جهان می داند. شایگان در این کتاب، نقش بنیادین شاعرانگی را در شکل گیری جهان بینی و هویت جمعی ایرانیان واکاوی می کند.

این کتاب دریچه ای است به جهان بینی داریوش شایگان، اندیشمند برجسته ای که نگاهی چندوجهی به فرهنگ و تمدن ایرانی داشته است. «پنج اقلیم حضور» نه تنها یک خلاصه کتاب پنج اقلیم حضور است، بلکه تحلیلی ژرف از مفهوم شاعرانگی ایرانیان از نگاه شایگان ارائه می دهد که خواننده را به سفری در اعماق ادبیات و فلسفه ایرانی دعوت می کند. در این مسیر، به ماهیت شعر فارسی و چگونگی تأثیر آن بر زندگی و اندیشه ما پرداخته می شود و اقلیم حضور هر یک از این بزرگان واکاوی می شود. فهم این کتاب به درک عمیق تری از هویت ایرانی و شعر منجر می شود و نشان می دهد که چگونه این دو در تار و پود فرهنگ ما تنیده شده اند.

داریوش شایگان: اندیشمندی میان رشته ای و الهام بخش

داریوش شایگان، فیلسوف، نویسنده و اندیشمند معاصر ایرانی، با بینش گسترده و جامع خود، همواره مرزهای رشته های علمی را درنوردیده است. افق های فکری او فراتر از فلسفه صرف، شامل ادبیات، تاریخ، جامعه شناسی، و هنر می شود. این رویکرد میان رشته ای، آثار شایگان را به گنجینه ای از تأملات عمیق و بدیع تبدیل کرده است.

ریشه های نگارش معرفی کتاب پنج اقلیم حضور شایگان به حیرت شخصی او از جایگاه قدسی شعر و شاعران در ایران بازمی گردد. او در پیش گفتار کتاب خود به این نکته اشاره می کند که از همان دوران کودکی، از اینکه اطرافیانش این همه شعر از بر داشتند، شگفت زده بوده است. این حس شگفتی، سال ها بعد در دیداری با همسر نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده بزرگ یونانی، بیش از پیش عمیق می شود. پس از بازدید از مقبره های سعدی و حافظ، همسر کازانتزاکیس با شگفتی اظهار می دارد که در هیچ جای دنیا ندیده است مزار یک شاعر بزرگ زیارتگاه مردم باشد. او ایرانیان را ملتی یگانه می داند که ارتباط معنوی عمیقی با شاعرانشان دارند و ارج و منزلتی بی نظیر برای ایشان قائل اند. این خاطره، انگیزه ای قوی برای شایگان شد تا به فلسفه ادبیات داریوش شایگان بپردازد و این پدیده منحصر به فرد را ریشه یابی کند.

مسیر نگارش «پنج اقلیم حضور» نیز خود داستانی جالب دارد. این کتاب در ابتدا در سال ۱۹۸۳ میلادی، به صورت مقاله ای به زبان فرانسه در مجله «اتود فیلوزوفیک» و با همکاری شاهرخ مسکوب به رشته تحریر درآمد. این مقاله، پایه ای شد برای اثری که بعدها به زبان فارسی ترجمه و منتشر گردید و مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت. اهمیت ترجمه فارسی این اثر در آن است که دیدگاه های شایگان را به زبان اصلی این اقلیم های شاعرانه بازگرداند و امکان تعمق بیشتر را برای مخاطبان فارسی زبان فراهم آورد.

شاعرانگی ایرانیان: جوهر تمدن و تفکر

از نگاه داریوش شایگان، «شاعرانگی ایرانیان» فراتر از صرفِ توانایی سرودن شعر است؛ بلکه به شیوه ای از اندیشیدن و زیستن اشاره دارد که شعر در آن نقشی محوری ایفا می کند. این مفهوم به معنای با شعر اندیشیدن و جهان را از دریچه ذوق و احساس شاعرانه نگریستن است. این ویژگی، ایرانیان را از بسیاری ملت های دیگر متمایز می سازد و به باور شایگان، خصیصه ای است که ریشه های عمیق در تاریخ و فرهنگ این سرزمین دارد.

یکی از شگفت انگیزترین ابعاد این شاعرانگی، همزیستی اعجاب آور خرد و دل، علم و شعر در فرهنگ ایرانی است. این تناقض ظاهری، که در شخصیت هایی چون عمر خیام (دانشمند، فیلسوف، منجم و شاعر) یا ابن سینا (دانشمند، پزشک و نویسنده رساله عشق) تجلی می یابد، نشان دهنده ظرفیت فرهنگ ایرانی برای تلفیق عقلانیت و احساسات است. اغلب شاعران و متفکران فرهنگ اسلامی-ایرانی، دین، دانش، تن و روح، عقل و ایمان، شعر و اندیشه را بیشتر مکمل هم می دیدند تا متضاد. این همزیستی، جهان بینی داریوش شایگان را در تحلیل فرهنگ ایرانی به سمتی سوق می دهد که کمتر به دوگانگی های سخت و بی انعطاف می پردازد.

شعر در ایران، تنها وسیله ای برای بیان احساسات نبوده است؛ بلکه نقشی بنیادین در شکل دهی جهان بینی و هویت جمعی ایرانیان ایفا کرده است. از شاهنامه فردوسی که هویت حماسی را تعریف می کند تا غزلیات حافظ که عمق عرفان و رندی را در هم می آمیزد، شعر همواره آینه تمام نمای روح و ذهنیت ایرانی بوده است. این پدیده، ریشه های کهن در سنت شفاهی و نقالی دارد. از دوران باستان و خنیاگران ساسانی تا نقالان و رامشگران دوران اسلامی، شعر به صورت سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و بدین ترتیب، در حافظه جمعی و دل مردمان این سرزمین جای گرفته است. این ارتباط ناگسستنی، شعر را به یک چتر نجات تبدیل کرده که در لحظه های مصیبت و سختی، ایرانیان را از باران وحشت و از پا افتادگی رهانیده است، همانطور که در مثل مشهور «چنین نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند» تجلی یافته است.

داریوش شایگان اعتقاد دارد که «هر ایرانی با شعر می اندیشد و در هیچ فرهنگی تفکر و شعر چنین همزیستی اعجاب آمیزی نداشته اند.» این عبارت، جوهر شاعرانگی ایرانیان و نقش بی بدیل شعر را در شکل دهی به جهان بینی این ملت به روشنی بیان می کند.

پنج اقلیم حضور: تبارشناسی فکری بزرگان شعر فارسی

شایگان در «پنج اقلیم حضور» دیدگاهی بدیع را مطرح می کند: هر شاعر بزرگ ایرانی، فراتر از یک شخصیت ادبی، نماینده یک «اقلیم حضور» است؛ یعنی یک زمان-فضا و شیوه حضور خاص در جهان را بازتاب می دهد. این اقلیم ها، تبارشناسی فکری بزرگان شعر فارسی را به نمایش می گذارند و نشان می دهند که چگونه هر یک از این شاعران، بخشی از روح و تفکر ایرانی را نمایندگی می کنند. بیایید به تفصیل، این پنج اقلیم را از نگاه شایگان بررسی کنیم.

فردوسی: اقلیم حماسه، اخلاق و خرد کیهانی

فردوسی، «حکیم» طوس و خالق شاهنامه، سرچشمه هویت حماسی ایرانی است. فردوسی در پنج اقلیم شایگان، نه تنها یک داستان سرا، بلکه معلم خرد و اخلاق به شمار می رود. شاهنامه او، از زمان روایی و اساطیری سرشار است، جایی که قهرمانان با نیروهای اهریمنی دست و پنجه نرم می کنند و مفاهیم داد و بیداد، راستی و ناراستی به تصویر کشیده می شود. کهن الگوهایی چون «کیخسرو»، پادشاه خردمند و پارسایی که با آگاهی از وسوسه قدرت، از سلطنت کناره می گیرد و به سوی مینو رهسپار می شود، پیام های اخلاقی و عرفانی عمیقی را در خود نهفته دارند.

شایگان معتقد است پیام فردوسی بعدها در قصص عرفانی فیلسوفانی چون سهروردی پدیدار می شود و او حماسه قهرمانی را به حماسه عرفانی بدل می کند. بدین ترتیب، کهن الگوی «فرزانه-شاه» یا کیخسرو که جام جم دارد، به الگویی کامل تبدیل می شود. این پیوند با حکمت اشراق، نشان می دهد که چگونه ریشه های تفکر فلسفی و عرفانی در بستر حماسی شاهنامه نیز جای دارند.

خیام: اقلیم لحظه های برق آسا و نیستی شناسانه

در نگاه شایگان، خیام در پنج اقلیم نماینده جهانی برهوت، عاری از ادیان و معاد است. جهان خیام، خارج از حیطه مذهب و اسطوره قرار دارد و خبری از عوالم کشف و شهود یا بیخودی مولانا در آن نیست. اهمیت «لحظه» و «دم غنیمت شمری» در برابر پوچی هستی، جوهر تفکر اوست. زمان برای خیام، وجهی تصاعدی ندارد، بلکه انقطاعی آنی، نوعی تعلیق زمان به صورت لحظات برق آسای حضور است که یک سویش ظهور بی جواب است و سوی دیگرش هیچ. این جهان بینی عمیق و در عین حال ساده، در رباعیات منسوب به او به روشنی دیده می شود: «دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست / فردوس دمی ز وقت آسوده ماست.»

شایگان حتی به ارتباط این جهان بینی با هنر معاصر نیز اشاره می کند. آیدین آغداشلو، نقاش معاصر ایرانی، در کارهایش به دنیای خیام نزدیک می شود. دنیایی ملهم از برهوت، عریانی و پوچی، که در آن خبری از صورت های آرامش بخش و نشانه های آشنا نیست. آثار آغداشلو با نمایش سفالینه ها و ظروف شکسته، به دنبال یافتن همان «واحه های وقفه» در کویر عدم است که در نگاه خیام، لحظات برق آسای حضور را تشکیل می دهند.

مولوی (رومی): اقلیم وجد، وصال و سیلان جان

مولانا جلال الدین محمد بلخی، در مولوی در پنج اقلیم، سالکی بی قرار و دردمند فراق است. عصاره تفکر او در ابیات آغازین مثنوی «بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت می کند» نهفته است. مولانا نه تنها شاعری بی همتاست، بلکه عارفی است که تمام وجودش در جستجوی معشوق، سماع و رقص روح را تجربه می کند. در دیوان شمس، این عرفان است که بدل به شعر می شود، نه برعکس. شایگان مولانا را تجسم اوج گیری و پرواز از قفس تن می بیند، کسی که با جهش های وجد و سماع، جان را به سوی هفت پرده افلاک برمی کشد.

مولانا در نگاه شایگان، دین، خرد، شاعری و سماع را درهم می آمیزد و «خط سوم» اندیشیدن و زیستن آدمی را شکل می بخشد. او از بی خانمانی روح و تمنای دست یافتن به چشمه فیاض هستی سخن می گوید، مضمونی که در اشعار سهراب سپهری نیز با حس غم غربت موطن اصلی و لحظه های شاعرانه نمود پیدا می کند. شعر مولانا، نمادی از سیلان جان و رسیدن به وصال معشوق ازلی است.

سعدی: اقلیم خرد عملی، اجتماعی و ادب انسانی

سعدی شیرازی در سعدی در پنج اقلیم، شاعری جهان دیده و معلم حکمت عملی است. او در بوستان و گلستان، تعالیمی برای زیستن در جامعه، کنار آمدن با قدرت و پرورش «انسان فرهیخته» ارائه می دهد. شایگان سعدی را مردی می بیند که هم شاعری بی همتاست و هم مردی جهان دیده. تعالیم او، که ورد زبان ماست، به دنبال آن است که انسان را چنان بپرورد که در مصائب روزگار او را در امان بدارد.

راز توفیق سعدی در پرورش گلستان، در این است که او در عین حال که استاد سخن است، تجسم کمال ادب و خرد است. او همان نقشی را در تشریح رفتار یک انسان فرهیخته دارد که کنفوسیوس در جامعه چینی. با این حال، شایگان به جنبه عاشقانه و شوریده سعدی در غزلیاتش نیز اشاره می کند، جایی که او در بیان عشق، صبر و شکیبایی را از دست می دهد و از خود بی خود می شود. این ترکیب خرد عملی و شور عاشقانه، سعدی را به شخصیتی جامع الاطراف تبدیل می کند که همزمان از آموزه های زمینی و آسمانی بهره می برد.

حافظ: اقلیم رندی، زیبایی شناسی و جامعیت ایرانی

حافظ شیرازی، در حافظ در پنج اقلیم، عصاره فرهنگ و نبوغ هنری ایرانی است. شایگان او را «معجزه ادب فارسی» و «عصاره فرهنگ ایرانی» می داند. تحلیل پنج شاعر بزرگ ایران بدون درک جامعیت حافظ کامل نیست. هر ایرانی، از کاسب و کارمند گرفته تا شاعر و گدای زنده پوش، به سراغ حافظ می رود تا حرف دل خود را از او بشنود. مفهوم چندوجهی «رند» در شعر حافظ، از مهم ترین اصطلاحات اوست که شایگان به آن می پردازد. رند، کسی است که همزمان انعطاف پذیر (بی آنکه فرصت طلب باشد)، هوشیار و زیرک (بی آنکه ریاکار باشد) و آزاده و وارسته (بی آنکه ترک دنیا باشد) است.

شعر حافظ، پیوندی عمیق میان رمز، خیال و صور است و تصویر جمال فریبنده بانوی ازلی را در آینه صافی جهان منعکس می کند. جامعیت شعر حافظ در این است که هم عرفان و حیرت را در خود جای داده و هم رندی و دم غنیمت شمری را. به تعبیر بهاءالدین خرمشاهی، حافظ «انسان کامل نیست، کاملاً انسان است» و شاید همین ویژگی است که او را به «حافظه تاریخی ما» تبدیل کرده است. این انسانیت به او ظرفیت داده است که عصاره همه شاعرانگی پیش از خود را از عرفان تا رندی در شعرش گرد آورد و به این ترتیب، به نمادی از فرهنگ غنی و پیچیده ایرانی تبدیل شود.

شاعر اقلیم حضور مفاهیم کلیدی تأثیر بر هویت ایرانی
فردوسی حماسه، اخلاق، خرد کیهانی حماسه، اساطیر، داد و بیداد، کیخسرو سرچشمه هویت حماسی و اخلاقی
خیام لحظه های برق آسا، نیستی شناسانه لحظه، دم غنیمت شمری، پوچی هستی، جهان برهوت تأمل در گذر زمان و معنای زندگی
مولوی وجد، وصال، سیلان جان عشق، فراق، سماع، پرواز روح، عرفان تبدیل عرفان به شعر و معنویت پویا
سعدی خرد عملی، اجتماعی، ادب انسانی حکمت عملی، تعلیم اخلاق اجتماعی، زیستن در جامعه پرورش انسان فرهیخته و اخلاق مدار
حافظ رندی، زیبایی شناسی، جامعیت رند، رمز، خیال، عرفان، حیرت، دم غنیمت شمری عصاره فرهنگ و نبوغ هنری ایرانی، جامعیت دیدگاه

درهم تنیدگی و شباهت های خانوادگی: فراتر از مرزهای اقلیم

با وجود تفاوت های آشکار میان «پنج اقلیم حضور» که داریوش شایگان به زیبایی توصیف می کند، نباید از نقاط اشتراک و هم پوشانی های ظریف میان این جهان بینی ها غافل شد. شایگان در این بخش از کتاب، از مفهوم «شباهت خانوادگی» (Family Resemblance) لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی، بهره می برد تا پیوندهای پنهان و درهم تنیدگی های فکری میان این پنج شاعر را توضیح دهد. این مفهوم به این معناست که اگرچه ممکن است هیچ عنصر مشترک واحدی میان همه اعضای یک گروه وجود نداشته باشد، اما زنجیره ای از شباهت ها، آنها را به یکدیگر پیوند می دهد.

به عنوان مثال، در شاهنامه فردوسی که مظهر حماسه است، تأملات حکیمانه ای وجود دارد که با حیرت خیام در مواجهه با دنیا بی شباهت نیست. آنجا که فردوسی در داستان رستم و سهراب می گوید: «اگر مرگ داد است، بیداد چیست؟ / ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟»، این حیرت فلسفی و پرسش از ماهیت هستی، پژواکی از اندیشه خیام را در خود دارد. همچنین، دم غنیمت شمری پهلوانان در شاهنامه، از راه حل خیامی دور نیست.

در مورد حافظ، که از دیرباز عارف شناخته می شود، هم عرفان مولانا و هم حیرت خیام و فردوسی را می توان یافت، همچنانکه زیستن در لحظه را. حافظ می گوید: «وجود ما معمایی است حافظ / که تحقیقش فسون است و فسانه» یا «سخن از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را.» این ابیات نشان دهنده هم نشینی حیرت و زیستن در لحظه در کنار مضامین عرفانی است.

مولانا و حافظ نیز با وجود تفاوت ها، در سودای پرواز از قفس تن و رسیدن به معشوق مشترک اند. مولانا می گوید: «ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم / باز همانجا رویم جمله که آن شهر ماست» و حافظ با شیدایی کمتر و استادی بیشتر می سراید: «حجاب چهره جان می شود غبار تنم / خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم.» این اشتراکات نشان می دهد که چگونه اقلیم های به ظاهر جداگانه، در لایه های عمیق تر به هم می رسند.

این جنبه های درهم تنیده در کل فرهنگ ایرانی گسترش داشته و می توان رد و نشان این عوالم و شاعرانگی ایرانیان را در متفکرانی چون ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا نیز یافت. این «شباهت خانوادگی» تأکید می کند که فرهنگ ایران یک کل منسجم و پویاست که در آن، ابعاد مختلف فکری و هنری، حتی با وجود تفاوت ها، به طرزی هماهنگ در کنار هم قرار گرفته اند و به یکدیگر معنا می بخشند.

تأمل نقادانه بر شاعرانگی ایرانیان: فرصت ها و چالش ها

مفهوم «شاعرانگی ایرانیان» که داریوش شایگان به آن می پردازد، مانند هر پدیده فرهنگی دیگری، دارای دو روی سکه است: فرصت ها و چالش ها. شایگان خود نیز از جنبه های منفی این شاعرانگی غافل نیست و آن را به صراحت «تیغ دو دم» می خواند. اما هدف او در «پنج اقلیم حضور»، پدیدارشناسی این شاعرانگی است، نه نقادی مطلق آن.

جنبه های مثبت: وسعت ذوق و سعه صدر

از مهم ترین جنبه های مثبت شاعرانگی ایرانیان، بسط جهان بینی ایرانی و ترویج سعه صدر و تساهل فرهنگی است. وجود این شاعران و حساسیت های شاعرانه ایشان، عالم ایرانیان را بزرگ کرده و همزاد وسعت مشرب و جولانگاه اندیشه های تنگ نظرانه را کوچک ساخته است. درک مردم ایران از دین و جامعه، به لطف این شاعران، متمدنانه و کثرت باورانه بوده است. برای مثال، تفاوت است میان مردمی که دیوان حافظ را در مقام «لسان الغیب» و مفسر قرآن می بینند، با کسانی که ظاهراً فقط یک کتاب و ظاهر آن را می شناسند. به برکت این میراث ادبی است که در ایران جایی برای بدویت و توحش نیست.

غنای ذوق معنوی و زیبایی شناسانه نیز از دیگر دستاوردهای این شاعرانگی است. درک ذوق ورزانه و خردمندانه از دین در ایران، پشتوانه ای به عظمت آن شاعرانگی و ذوق معنوی جاری و ساری در آن دارد. ادبیات فارسی سرشار است از درک زیبایی شناسانه از دین و فهم مراتب نسبت های رنگارنگ آدمیان با خدا، که در نفی زهدفروشی و دنیادوستی پنهان پشت دین، به اوج خود می رسد. این جنبه ها، هویت ایرانی و شعر را به یکدیگر گره زده و پیوستگی عمیقی ایجاد کرده اند.

جنبه های قابل نقد: ایستایی تفکر و غلبه تذکر

در کنار فرصت ها، چالش هایی نیز در این پدیده فرهنگی وجود دارد که شایگان به آنها اشاره می کند و منتقدان نیز بدان می پردازند. یکی از این موارد، احتمال مانع تراشی این شاعرانگی در تفکر آزاد و استدلال محض است. اینکه در میان ما، خواندن یک بیت شعر گاه کار ده استدلال منطقی و صد استناد علمی را می کند، حتماً جای نقد دارد.

ایستایی زبان و غلبه «تذکر» بر «تفکر» در برخی دوره ها، از دیگر جنبه های قابل نقد است. اینکه زبان ما و عالم مقال حاکم بر آن در طول زمان تغییرات اندکی داشته و پویایی تفکر را بدل به ایستایی تذکر کرده، و علم را در حاشیه نشانده و مباحث صوفیانه و عرفانی را در مرکز قرار داده، نیز حتماً جای نقد دارد. با این حال، باید در نظر داشت که گناه عقب افتادگی های علمی و فکری و فرهنگی، تنها بر عهده شاعرانگی شاعران بزرگ نیست؛ بلکه تمدن و فرهنگ کلیت هایی زنده و اندام وارند که عوامل متعددی در رشد و توسعه آن ها مؤثر بوده اند.

«شعر برای ما ایرانی ها چتری بود، که در لحظه های مصیبت و سختی و بدبختی ما را از باران وحشت و از پا افتادگی نجات داد، «چنین نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.»» این جمله تأثیر عمیق شعر را در زندگی جمعی ایرانیان نشان می دهد، اما نباید از نگاه نقادانه به این میراث غافل شد.

با این حال، باید به این نکته نیز اشاره کرد که زبان فارسی در حال حاضر، به لطف نهضت ترجمه و شبکه ارتباطات جهانی، به سرعت در حال تغییر و تحول و گسترش است. این بسط امکانات زبان، به رغم محافظه کاری برخی ادیبان، ویرانی زبان نیست؛ بلکه رشد و توسعه آن است. ارزیابی انتقادی به معنای تکرار و تلقین نیست، بلکه بازخوانی و تحلیل کردن است. شاعرانگی منافاتی با خردمندی ندارد؛ این بی خردی است که به افراط در شاعرانگی یا ستیز با آن می انجامد. افراط، نقطه ای است که در آن بی ذوقی و بی خردی به هم می رسند.

نتیجه گیری: پنج اقلیم حضور؛ چراغی برای فهم اکنون

کتاب «پنج اقلیم حضور» داریوش شایگان، اثری تأمل برانگیز و ماندگار است که به درک عمیق تر ماهیت شعر فارسی و نقش آن در هویت بخشی به ملت ایران کمک شایانی می کند. این کتاب نه تنها یک نقد و بررسی پنج اقلیم حضور است، بلکه دعوتی است به کاوشی درونی در اقلیم های ذهنی و روانی که قرن ها بر اندیشه و زیست ایرانیان حکم فرما بوده اند. از فلسفه ادبیات داریوش شایگان می توان به عنوان چراغی برای فهم اکنون بهره گرفت و لایه های عمیق فرهنگ ایرانی را دوباره کشف کرد.

اهمیت پایدار این اثر در آن است که فراتر از یک تحلیل ادبی، به جهان بینی داریوش شایگان از ارتباط ناگسستنی شعر با تفکر و هستی شناسی ایرانیان می پردازد. بازخوانی مستمر و تحلیل پویا از این میراث ادبی، به ما کمک می کند تا نه تنها گذشته خود را بهتر بشناسیم، بلکه برای چالش ها و فرصت های دوران معاصر نیز آماده تر شویم. پیام اصلی شایگان، که «شاعرانگی منافاتی با خردمندی ندارد»، ما را به تعادل میان احساس و عقل، ذوق و استدلال دعوت می کند.

«پنج اقلیم حضور» بیش از آنکه صرفاً یک خلاصه کتاب پنج اقلیم حضور باشد، تجربه ای است از سفر در دل فرهنگ ایران. این کتاب به ما یادآوری می کند که چگونه این پنج قله ادب فارسی، هر یک به سهم خود، اقلیم های منحصر به فردی از حضور را بر جان و ذهن ایرانیان گشوده اند. از حماسه فردوسی تا رندی حافظ، از دم غنیمت شمری خیام تا شور عرفانی مولوی و خرد عملی سعدی، این شاعران همواره همراه و راهنمای ما بوده اند. با مطالعه این اثر، خواننده به تأمل در هویت فرهنگی ایرانی ترغیب می شود و با دیدگاه های بدیع شایگان آشنا می گردد، دیدگاه هایی که برای هر علاقه مند به فرهنگ و ادب ایران، سرشار از الهام و روشنگری است. این سفر در اقلیم های حضور، نه تنها دانش ما را افزایش می دهد، بلکه حس تعلق و ارتباط عمیق تری با میراث پربار ادبی این سرزمین در ما ایجاد می کند.

دکمه بازگشت به بالا