کتاب

خلاصه جامع کتاب شناخت از نظر قرآن (مرتضی مطهری)

خلاصه کتاب شناخت از نظر قرآن ( نویسنده مرتضی مطهری )

کتاب «شناخت از نظر قرآن» اثر استاد شهید مرتضی مطهری، دریچه ای نو به سوی معرفت شناسی اسلامی می گشاید و به دقت به تحلیل مسئله شناخت از منظر قرآن کریم می پردازد. این اثر ارزشمند، جلد اول از مجموعه پربار «معارف قرآن» است که اندیشه های عمیق این متفکر بزرگ را در باب امکان، ابزارها، و محدودیت های شناخت، بر اساس آیات الهی، روشن می سازد. از دانشجویان علوم اسلامی و فلسفه گرفته تا علاقه مندان به اندیشه های مطهری، می توانند در این کتاب پاسخ های بنیادینی برای پرسش های خود درباره ماهیت معرفت و جایگاه آن در جهان بینی قرآنی بیابند.

شهید مطهری، که از برجسته ترین اندیشمندان اسلامی معاصر به شمار می آید، در این مجموعه سخنرانی ها و دروس، کوشیده است تا نگاه جامع و منطقی قرآن را به مقوله شناخت تبیین کند. او نه تنها به طرح دیدگاه های قرآنی می پردازد، بلکه به نقد و بررسی مکاتب فکری مختلف، از شک گرایی و حس گرایی گرفته تا دیالکتیک، از منظر یک جهان بینی توحیدی می پردازد. این مقاله، تلاشی است برای ارائه یک خلاصه جامع و تحلیلی از این اثر عمیق، به گونه ای که خواننده بتواند با مهم ترین مباحث مطرح شده در آن آشنا شود و به درکی روشن تر از معرفت شناسی از دیدگاه قرآن نائل گردد. هدف اصلی، ترسیم یک نقشه راه برای ورود به دنیای غنی معرفت قرآنی است که استاد مطهری با مهارت خاص خود آن را گشوده است.

چرا «شناخت از نظر قرآن» اثری ماندگار است؟

مسئله شناخت، همواره یکی از بنیادی ترین دغدغه های بشر بوده و هست. هر مکتب فکری، هر ایدئولوژی و هر جهان بینی، برای تثبیت خود نیازمند تبیین چگونگی و امکان شناخت حقیقت است. استاد شهید مرتضی مطهری با درک عمیق از این ضرورت، کتاب «شناخت از نظر قرآن» را نگاشت تا مبانی معرفت شناسی را از منظر کلام الهی روشن سازد. این کتاب، نه فقط یک تحلیل فلسفی، بلکه یک پاسخ به عطش دیرین انسان برای درک نحوه تعامل با حقیقت است.

«شناخت از نظر قرآن» به عنوان جلد اول از سلسله گران قدر «معارف قرآن»، جایگاه ویژه ای در اندیشه اسلامی معاصر دارد. این مجموعه که حاصل تدریس های روشنگر استاد در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در حوزه علمیه قم است، نشان دهنده تلاش مجدانه ایشان برای تبیین اصول بنیادین اسلام با زبانی نو و تحلیلی است. در زمانه ای که سیل شبهات فکری و مکاتب گوناگون، ذهن جوانان را به چالش می کشید، استاد مطهری با تکیه بر اصالت منابع دینی و قدرت استدلال عقلی، راهگشای بسیاری از ابهامات بود.

این کتاب تنها مختص طلاب و دانشجویان علوم دینی نیست؛ هر انسانی که به دنبال درکی عمیق تر از خود، جهان و خالق هستی است، در آن مطالب ارزشمندی می یابد. توانایی استاد مطهری در جمع آوری و ارائه مباحث پیچیده فلسفی و قرآنی با زبانی شیوا و منطقی، این اثر را به منبعی بی بدیل برای هر پژوهشگر و علاقه مندی تبدیل کرده است. اهمیت این اثر در آن است که نه تنها امکان شناخت را از دیدگاه قرآن اثبات می کند، بلکه ابزارهای گوناگون آن را برشمرده و راه را برای دستیابی به معرفتی جامع و همه جانبه هموار می سازد.

دعوت قرآن به جستجوی معرفت: بنیان یک جهان بینی

قرآن کریم، انسان را به تعقل، تفکر و تدبر دعوت می کند و این دعوت، پایه ای محکم برای مسئله شناخت در اسلام است. در مکتب قرآن، جهل مذموم و معرفت ستوده است. شناخت، کلید فهم جهان و جایگاه انسان در آن است و بدون آن، هیچ مکتب فکری یا ایدئولوژی نمی تواند ادعای کمال داشته باشد. استاد مطهری بر این نکته تأکید دارد که یک ایدئولوژی، اگر بخواهد انسان را به سوی سعادت رهنمون شود، ابتدا باید راه شناخت و یقین را به او بنمایاند.

قرآن برای اشاره به ابعاد مختلف شناخت، از واژگان متنوعی بهره می برد که هر یک بار معنایی خاصی دارند. کلماتی چون «علم»، «عقل»، «قلب»، «بصیرت»، «فقه»، «حلم»، «لُبّ» و «فؤاد»، همگی به نوعی به توانایی های ادراکی و معرفتی انسان اشاره دارند. «علم» به معنای آگاهی فراگیر و یقینی است، «عقل» به قوه درک و تحلیل منطقی، «قلب» به مرکز دریافت های باطنی و شهودی، و «بصیرت» به بینش عمیق و نافذ دلالت می کند. استاد مطهری با تحلیل این اصطلاحات، نشان می دهد که چگونه قرآن به انسان، ابزارهای گوناگونی برای دستیابی به حقایق عالم اعطا کرده است. این نگاه جامع، برخلاف دیدگاه های محدودکننده برخی مکاتب، بر این باور است که حقیقت از طریق مسیرهای مختلفی قابل دسترسی است.

دعوت قرآن به شناخت، صرفاً یک توصیه اخلاقی نیست، بلکه یک رکن اساسی در ساختار فکری و عملی اسلام است. بدون شناخت صحیح، ایمان حقیقی شکل نمی گیرد و اعمال انسان از مسیر حق منحرف می شود. به همین دلیل، قرآن بارها انسان را به نظر کردن در آفاق و انفس، تفکر در آیات الهی و استفاده از قوای ادراکی خود فرامی خواند تا به معرفتی جامع و پایدار دست یابد.

آیا شناخت واقعیت امکان پذیر است؟ نقدی بر مکاتب فکری

یکی از اساسی ترین پرسش ها در معرفت شناسی، امکان شناخت حقیقت است. آیا انسان می تواند به واقعیت دست یابد یا همواره در دام شک و تردید گرفتار است؟ قرآن کریم با صراحت تمام، امکان شناخت را تأیید می کند و مسیرهای رسیدن به یقین را به انسان می آموزد. شهید مطهری در این بخش از کتاب، به بررسی و نقد دیدگاه های مختلف فلسفی می پردازد که در طول تاریخ، پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده اند.

نقد نظریات شک گرایان و مکاتب محدودکننده شناخت

گروهی از فلاسفه، موسوم به شک گرایان، اساساً امکان دستیابی به یقین را انکار کرده و بر این باورند که هر شناختی نسبی و مشکوک است. در مقابل، قرآن با قاطعیت این دیدگاه را رد کرده و انسان را به سوی یقین فرا می خواند. استاد مطهری در ادامه به نقد مکاتبی می پردازد که منابع شناخت را محدود می کنند:

  • نظریه افلاطون (عالم مُثُل): این نظریه که حقیقت را تنها در عالم مُثُل می داند و معرفت را نوعی یادآوری از آن عالم، مورد نقد قرار می گیرد.
  • مکاتب حسی گرا و مادی گرا: این مکاتب، شناخت معتبر را صرفاً محدود به حواس پنج گانه و تجربه مادی می دانند. مطهری با استدلال های محکم نشان می دهد که چگونه این دیدگاه، جهان هستی و ابعاد غیرمادی آن را نادیده می گیرد و انسان را از بسیاری حقایق محروم می سازد.

در این بخش، شهید مطهری به نقد دیدگاه های کلامی در دنیای اسلام نیز می پردازد که به نوعی با جمود فکری و محدود کردن منابع شناخت مواجه بوده اند؛ از جمله جمود حنبلی گری در میان اهل سنت و اخباری گری در شیعه. او مجاهدت های مجتهدان در مقابله با این جمود فکری و تأکید بر نقش عقل در استنباط احکام و معارف دینی را ستایش می کند. از دیدگاه قرآن، راه شناخت باز است و انسان با ابزارهایی که در اختیار دارد، قادر به درک حقایق است. قرآن، نه تنها مکتب شک نیست، بلکه یک «مکتب یقین» است که انسان را به سوی معرفت مطمئن و پایدار هدایت می کند.

آینه خطا مى کند، ذهن هم خطا مى کند. اما این دستگاه حیرت انگیز ذهن انسان، بلکه عجیب ترین دستگاه عالم، هم خطاى خودش را کشف مى کند و هم آن را اصلاح مى کند؛ یعنى مقیاس ها و معیارها دارد و با آن ها خطاى خودش را کشف مى کند و صحیح آن را به دست مى آورد. این همان چیزى است که ما اسمش را «علم منطق» مى گذاریم.

ابزارهای دستیابی به شناخت در پرتو آیات الهی

قرآن کریم، برای دستیابی به معرفت، ابزارهای متنوع و کاملی را معرفی می کند که هر یک در جای خود نقش بسزایی دارند. استاد مطهری این ابزارها را به سه دسته اصلی تقسیم می کند: طبیعت و جهان هستی، عقل و استدلال، و قلب و شهود.

طبیعت و جهان هستی: گشودن کتاب خلقت

جهان آفرینش، با تمام عظمت و نظم بی بدیلش، یکی از بزرگترین منابع شناخت برای انسان است. قرآن بارها انسان را به تفکر در «آیات آفاقی»، یعنی نشانه های الهی در جهان خارج، دعوت می کند. این آیات شامل پدیده های طبیعی، تغییر فصول، گردش شب و روز، خلقت حیوانات و گیاهان، و تمامی پیچیدگی های جهان هستی است. با این حال، استاد مطهری تفاوت قائل می شود میان شناخت سطحی و شناخت عمقی از طبیعت. شناخت سطحی، تنها به درک ظواهر می پردازد، اما شناخت عمقی که مطهری آن را «تفسیر جهان» می خواند، به کشف قوانین حاکم بر طبیعت، حکمت های پنهان و ارتباط آن ها با خالق هستی می پردازد. این نگاه عمیق، طبیعت را به مدرسه ای بزرگ برای معرفت الله تبدیل می کند. او همچنین به اشتباه برخی نویسندگان اشاره می کند که در استفاده از این منبع دچار خطا می شوند و صرفاً به جمع آوری اطلاعات علمی بدون پیوند دادن آن به خالق می پردازند.

عقل و استدلال: چراغ هدایت درون

عقل، موهبتی الهی است که انسان را از سایر موجودات متمایز می سازد و در قرآن، از جایگاه والایی برخوردار است. آیات متعددی انسان را به «تعقل»، «تفکر»، «تدبر» و «تَفَقُّه» دعوت می کنند. قرآن خود، در استدلال هایش از موازین عقلی و منطقی استفاده می کند و انسان را به سوی استدلال های محکم رهنمون می شود. شهید مطهری تأکید دارد که عقل، نه تنها می تواند حقایق را درک کند، بلکه می تواند به لغزشگاه های خود نیز واقف شود.

در عین حال، عقل دارای حدود و لغزشگاه هایی است که قرآن به آن ها اشاره می کند. مهم ترین آن ها، تبعیت از «ظن» به جای «یقین» است. دکارت، فیلسوف مشهور غربی، بر ضرورت پرهیز از ظن در برهان تأکید می کند و این دیدگاه، با تعالیم قرآنی مطابقت دارد. قرآن با نهی از پیروی گمان ها و پندارهای بی اساس، عقل را به سمت جستجوی یقین هدایت می کند تا از خطا در فرآیند فکر جلوگیری شود.

قلب و شهود: دریچه ای به سوی حقایق باطنی

در کنار عقل و حواس، «قلب» نیز به عنوان یکی از منابع مهم شناخت در قرآن و سنت معرفی شده است. مفهوم «قلب» در قرآن، فراتر از یک عضو جسمانی است و به مرکز ادراکات باطنی، شهودی و عمیق اشاره دارد. قرآن از قلبی سخن می گوید که «یَفْقَهُونَ بِهِ» (با آن درک می کنند)، «یَتَدَبَّرُونَ بِهِ» (با آن تدبر می کنند) و حتی «یَعْقِلُونَ بِهِ» (با آن تعقل می کنند).

ارزش معرفتی قلب در سنت اسلامی و به ویژه در نهج البلاغه، بسیار برجسته است. امیرالمؤمنین علی (ع) قلب را «عین البصیرة» و «چشم بینایی» معرفی می کنند که می تواند حقایقی را درک کند که عقل جزئی از درک آن ها ناتوان است. شهید مطهری تفاوت قلب با عقل را در این می داند که عقل بیشتر به استدلال و تحلیل منطقی می پردازد، در حالی که قلب به دریافت های مستقیم، شهودی و غیرمحسوس قادر است. این شهود قلبی، البته نه به معنای نادیده گرفتن عقل، بلکه به عنوان مکملی برای آن، راه را برای رسیدن به معرفت کامل تر و عمیق تر هموار می سازد. در این نگاه، قلب می تواند دریچه ای باشد به سوی درک حقایق غیبی و معنوی که از دسترس عقل استدلالی صرف، دور می مانند.

مرزهای شناسایی علمی و فراتر از آن

در دنیای امروز، «شناسایی علمی» جایگاه ویژه ای یافته و گاهی اوقات تنها راه معتبر برای شناخت معرفی می شود. شهید مطهری در کتاب خود به تبیین این اصطلاح و مراحل آن می پردازد و سپس، با نگاهی قرآنی، محدودیت های آن را روشن می سازد. شناسایی علمی عمدتاً بر «استقراء» و «تجربه» مبتنی است؛ یعنی مشاهده موارد جزئی و استنتاج قوانین کلی از آن ها، و سپس آزمودن این قوانین در شرایط کنترل شده.

مادیون بر این باورند که تنها شناخت معتبر، همین شناسایی علمی است و هر آنچه که از این دایره خارج باشد، نامعتبر تلقی می شود. مطهری این دیدگاه افراطی را به شدت نقد می کند. او تأکید دارد که جهان بینی علمی، اگرچه در حوزه خود بسیار ارزشمند است، اما محدودیت هایی دارد و نمی تواند پاسخگوی تمامی پرسش های انسان باشد. بسیاری از حقایق مربوط به وجود، معنای زندگی، اخلاق، و ماوراءالطبیعه، خارج از قلمرو روش های صرفاً تجربی و علمی قرار می گیرند.

شهید مطهری در این بحث، به نقش «الهام» در علوم بشری نیز اشاره می کند. او از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی نقل قول می کند که الهام و روشن بینی در کشف بسیاری از حقایق علمی و نظریات فلسفی، نقش بسزایی داشته است. این بدان معناست که منبع شناخت انسان تنها به تجربه حسی و عقل استدلالی محدود نمی شود، بلکه یک بعد درونی و شهودی نیز در آن دخیل است که می تواند به کشف های بزرگ منجر شود. بنابراین، اگرچه شناسایی علمی ابزاری قدرتمند است، اما «شناسایی معتبر» منحصر به آن نیست و نادیده گرفتن سایر ابعاد معرفتی، انسان را از درک جامع حقیقت بازمی دارد.

مواجهه قرآن با شناخت غیب: کشف رازهای پنهان

یکی دیگر از مباحث مهم در کتاب «شناخت از نظر قرآن»، مسئله غیب و امکان شناخت آن است. «غیب» در اصطلاح قرآنی به اموری اطلاق می شود که از دسترس حواس و عقل عادی بشر خارج هستند، مانند ذات خداوند، عالم ارواح، قیامت، و بسیاری از اسرار هستی. برخی ممکن است بپرسند آیا قرآن انسان را به شناخت غیب دعوت کرده است یا آن را امری غیرقابل دستیابی می داند؟

شهید مطهری با قاطعیت نظریه «تعطیل» (یعنی نفی هرگونه امکان شناخت غیب) را رد می کند. او توضیح می دهد که قرآن، اگرچه شناخت کامل غیب را تنها از آنِ خداوند می داند، اما در موارد متعددی به انسان راهکارهایی برای درک نسبی و ایمانی از غیب ارائه می دهد. بسیاری از آیات، انسان را به تفکر درباره معاد، نشانه های خداوند در هستی، و حتی برخی از ابعاد عالم ملکوت فرا می خوانند. این دعوت، به معنای بازگذاشتن باب شناخت برای قلمروهای فراتر از عالم محسوس است.

استاد مطهری در این بخش، به نقد تمایلات حس گرایی برخی نویسندگان اسلامی متجدد نیز می پردازد. این افراد، تحت تأثیر مکاتب غربی، تلاش می کردند تمامی مفاهیم غیبی قرآن را به امور مادی و محسوس تأویل کنند و هر آنچه را که قابل حس یا تجربه علمی نبود، نادیده بگیرند. مطهری این رویکرد را خطرناک می داند و توضیح می دهد که بسیاری از علوم ما از اشیاء، در واقع «استنباط» هستند، نه مشاهده مستقیم. ما بسیاری از حقایق را با استدلال های عقلی و شواهد غیرمستقیم درک می کنیم، نه صرفاً با حواس. بنابراین، غیب نیز می تواند با ابزارهایی چون عقل، قلب و وحی، به گونه ای قابل درک باشد که انسان را به یقین برساند.

ذهن انسان، آینه ای شگفت انگیز در مسیر شناخت

استاد مطهری در فصلی جذاب از کتاب خود، به مقایسه ذهن انسان با آینه در فرآیند شناخت می پردازد. این مقایسه، هم وجوه اشتراک و هم وجوه افتراق قابل توجهی را آشکار می سازد که به درک عمیق تر ماهیت شناخت کمک می کند.

وجوه اشتراک ذهن و آینه

یکی از مهم ترین وجوه اشتراک، «امکان خطا» در هر دو است. همانطور که آینه ممکن است به دلیل ویژگی های فیزیکی خود (مانند مقعر یا محدب بودن، یا رنگ خاص) تصویری غیرواقعی یا تحریف شده از شیء ارائه دهد، ذهن انسان نیز در فرآیند شناخت دچار خطا می شود. ذهن ممکن است تحت تأثیر پیش فرض ها، تعصبات، کمبود اطلاعات یا ضعف استدلال، به نتایج نادرست برسد.

وجوه اختلاف ذهن و آینه

اما تفاوت اصلی و حیرت انگیز میان ذهن و آینه در همین نقطه آشکار می شود. آینه، اگر خطا کند، خودش قادر به کشف و اصلاح خطای خود نیست. اگر آینه ای تصویر را مخدوش نشان دهد، ما باید با وسیله ای دیگر یا با مقایسه با واقعیت، به خطای آن پی ببریم و آن را تصحیح کنیم. آینه خود نمی فهمد که اشتباه می کند و نمی تواند آن را جبران کند.

در مقابل، «ذهن انسان، این دستگاه حیرت انگیز عالم»، نه تنها قادر به کشف خطای خود است، بلکه می تواند آن را اصلاح کرده و به شناخت صحیح دست یابد. این توانایی شگفت انگیز ذهن، اساس چیزی است که ما آن را «علم منطق» می نامیم. منطق، مجموعه ای از معیارها و قواعد است که انسان با استفاده از آن ها می تواند فرآیندهای فکری خود را مورد ارزیابی قرار داده، خطاها را شناسایی کرده و به سوی استدلال های صحیح و نتایج قابل اعتماد گام بردارد. وجود علم منطق، خود گواه توانایی بی نظیر ذهن انسان در خوداصلاحی و رسیدن به یقین است، ویژگی ای که آن را از هر آینه و ابزار دیگری متمایز می کند. این بخش، به خوبی عظمت و پیچیدگی قوه ادراکی انسان را به تصویر می کشد.

نقدی بر منطق دیالکتیک از منظر قرآن: تضاد یا تکامل؟

در یکی دیگر از بخش های کلیدی کتاب «شناخت از نظر قرآن»، شهید مطهری به نقد منطق دیالکتیک از دیدگاه قرآن می پردازد. منطق دیالکتیک که ریشه هایی در فلسفه هگل دارد و سپس توسط مارکس و انگلس در قالب ماتریالیسم دیالکتیک توسعه یافت، یکی از مکاتب فکری تأثیرگذار در قرون اخیر بوده است. این منطق بر اساس چهار اصل اساسی شکل گرفته است:

  1. اصل تضاد یا یگانگی اضداد.
  2. اصل جهش یا تبدیل تغییرات کمی به کیفی.
  3. اصل نفی در نفی.
  4. اصل عام بودن ارتباط و تأثیر متقابل.

استاد مطهری به تفصیل به بررسی این اصول می پردازد و نشان می دهد که چگونه آنها با اصول الهیون و جهان بینی قرآنی در تضاد هستند. در منطق دیالکتیک، تضاد نه تنها علت حرکت و تحول است، بلکه عنصر ذاتی وجود شناخته می شود. این در حالی است که در جهان بینی الهی، حرکت و تکامل، ناشی از لطف و عنایت الهی و تجلی اسمای حسنای اوست، نه از تضادهای درونی و اجتناب ناپذیر.

مطهری دیدگاه هگل در توجیه حرکت و تحولات جهان را که بر اساس تضاد و تناقض پیش می رود، نقد می کند. او توضیح می دهد که چگونه این دیدگاه می تواند به انکار ثبات و یقین منجر شود و پایه های جهان بینی توحیدی را متزلزل سازد. از نظر قرآن، جهان بر پایه حق و نظم استوار است و هر حرکتی در آن، به سوی کمال و هدف معینی است که از سوی خداوند تعیین شده است. تفاوت اساسی شناخت جهان از نظر قرآن با منطق دیالکتیک در این است که قرآن به وحدت و انسجام در هستی اعتقاد دارد، در حالی که دیالکتیک بر تضاد و مبارزه به عنوان موتور محرکه اصلی تأکید می کند. این نقد، به وضوح نشان می دهد که چگونه اندیشه قرآنی، رویکردی متفاوت و جامع تر به فهم پویایی های هستی ارائه می دهد.

نگاهی جامع به زندگی و اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری

درک عمیق تر از کتاب «شناخت از نظر قرآن»، بدون آشنایی با نویسنده گران قدر آن، استاد شهید مرتضی مطهری، میسر نیست. او نه تنها یک فیلسوف و متفکر برجسته اسلامی بود، بلکه یک شخصیت چندوجهی و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران به شمار می رود.

مرتضی مطهری در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان، از توابع مشهد، چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را از همان اوان نوجوانی در حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و سپس برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد. در قم، او از محضر اساتید بزرگ و بی نظیری همچون آیت الله بروجردی، امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی بهره های فراوان برد و در فقه، اصول، فلسفه، کلام و تفسیر قرآن به درجات بالایی از اجتهاد رسید. استعداد شگرف و پشتکار بی نظیر او سبب شد تا به یکی از ستون های علمی حوزه علمیه قم تبدیل شود.

ایشان پس از سال ها تدریس و تحصیل در قم، در سال ۱۳۳۱ به تهران مهاجرت کرد و در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس فلسفه اسلامی و علوم قرآنی پرداخت. فعالیت های علمی و فکری او در دانشگاه، به همراه سخنرانی ها و نگارش های پرشمار، نقش محوری در روشنگری افکار نسل جوان و مبارزه با انحرافات فکری زمان خود ایفا کرد.

شهید مطهری از یاران نزدیک امام خمینی (ره) بود و در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، مسئولیت های سنگینی را بر عهده داشت. او عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریه پردازان اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران بود. پس از پیروزی انقلاب، به ریاست شورای انقلاب منصوب شد و در تدوین مبانی فکری و اجرایی نظام نقش کلیدی ایفا کرد.

سرانجام، در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، این متفکر و معلم بزرگ، توسط گروه فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. شهادت او، ضایعه ای جبران ناپذیر برای انقلاب و جامعه اسلامی بود. امام خمینی (ره) در وصف ایشان فرمودند: «فرزند عزیزی را که پاره تنم و حاصل عمرم بود، از دست دادم». آثار شهید مطهری، که شامل ده ها جلد کتاب و سخنرانی است، همچنان پس از سال ها، از منابع اصلی و معتبر برای درک معارف اسلامی و پاسخ به شبهات فکری به شمار می رود و راهگشای بسیاری از اندیشمندان و نسل های جوان است.

جمع بندی: میراث ماندگار «شناخت از نظر قرآن»

کتاب «شناخت از نظر قرآن» اثر استاد شهید مرتضی مطهری، نه فقط خلاصه ای از دیدگاه های قرآنی درباره معرفت شناسی است، بلکه خود به تنهایی یک مکتب فکری را در این زمینه ارائه می دهد. در این اثر، خواننده با یک نقشه راه جامع برای درک چگونگی، امکان، ابزارها و محدودیت های شناخت از منظر قرآن کریم مواجه می شود. این کتاب با ژرف بینی خاص مطهری، به نقد مکاتب فکری رقیب پرداخته و با استدلال های محکم، اصالت و برتری معرفت شناسی قرآنی را اثبات می کند.

از مهم ترین یافته های این کتاب می توان به تأکید قرآن بر جامعیت منابع شناخت اشاره کرد که شامل طبیعت و جهان هستی (آیات آفاقی)، عقل و استدلال (آیات انفسی) و قلب و شهود می شود. این نگاه سه بعدی به شناخت، در مقابل رویکردهای تک بعدی که صرفاً بر حس یا عقل تکیه می کنند، معرفتی کامل تر و عمیق تر را نوید می دهد. همچنین، نقد دقیق مکاتبی همچون شک گرایی، حس گرایی، مادی گرایی و منطق دیالکتیک، ارزش این اثر را در روشن ساختن ابعاد معرفتی اسلام دوچندان کرده و پاسخی قاطع به شبهات فکری مطرح در آن دوران و حتی امروز می دهد.

دیدگاه شهید مطهری در این کتاب، برآمده از درک عمیق او از قرآن و سنت و نیز آشنایی کامل با فلسفه های غربی و مکاتب فکری زمان خود بود. او با قلم شیوا و منطق استوارش، پیچیده ترین مسائل فلسفی را برای مخاطب قابل فهم می ساخت. «شناخت از نظر قرآن» همچون چراغی فروزان، مسیر رسیدن به حقیقت را روشن می سازد و به انسان می آموزد که چگونه با بهره گیری از تمامی ظرفیت های وجودی خود، به معرفتی یقینی و پایدار دست یابد. مطالعه این اثر ماندگار، نه تنها به درک عمیق تر از اندیشه اسلامی کمک می کند، بلکه راهگشای تأمل بیشتر در مباحث بنیادین معرفت شناسی است و هر علاقه مندی را به مطالعه اصل کتاب و غرق شدن در دریای بی کران اندیشه های استاد مطهری فرامی خواند.

دکمه بازگشت به بالا