از پرستویی تا مهرجویی همه مسافر یک کشتی هستیم
اول سراغ کمونیستها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند،
سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.
این شعر منسوب به برتولت برشت است اما طور که در ویکی پدیا و چند جای دیگر دیدم مارتین نیمولر سراینده این شعر است. کشیش پروتستان ضد نازیسم. سرگذشت این کشیش ضد نازی که خود در ابتدا به هیتلر علاقه داشت و توجیه گر بسیاری از اعمال ظالمانه او بود برای همه ما واجب است. با این حال اگر نبود همین چند خط شعر کوتاه، شاید مارتین نیمولر چنین آوازه ای نمی یافت. شعری که مبنای ظلم ستیزی را به زیباترین شکل ممکن بیان کرده است.به قول زنده یاد عمران صلاحی:حالا حکایت ماست. بگذارید صریح بگویم: بسیاری از ما پای اخلاق و درستکاری که پیش می آید گزینشی عمل می کنیم. دشنام دادن و اتهام زدن بد است اما اگر دشنام و اتهام نثار کسانی شود که به هر دلیلی ما آن ها را خوش نمی داریم خیلی هم چیز بدی نیست. در چنین مواردی اگر خیلی آدم های شریفی باشیم و ذوق نکنیم دست کم خاموشی پیشه می کنیم و به روی مبارک خودمان هم نمی آوریم. و باز بگذارید صریح تر بگویم و برای روشن شدن مقصود مثالی واضح و امروزی بیاورم.
همین چند وقت پیش بود که پرویز پرستویی بازیگر توانمند سینمای ایران برای نمایش فیلمش راهی آمریکا شد. مشتی زامبی ریختند سرش که تو مزدوری و از حکومت خط می گیری و باید در این سرزمین آزاد به ما توضیح بدهی که با قاسم سلیمانی چه سَر و سِری داشتی. پرستویی تا جایی که توانست صبوری به خرج داد و…مابقی ماجراها را خودتان بهتر از من می دانید. متاسفانه چنان که شاید و باید از پرستویی دفاع نشد. چرا؟ به دلیل فضای مسمومی که همان زامبی ها راه انداخته بودند. در فضای مجازی و حقیقی. که بعله…این پرستویی همان است که در فیلم های سفارشی بازی کرده است و رفیق حاتمی کیاست و با قاسم سلیمانی دیدارهایی داشته و…خزعبلاتی از این دست. و بودند دوستانی که در مقام خیرخواهی به صاحب این قلم می گفتند: مبادا از پرستویی دفاع کنی، فردا ورق برمی گردد و به همین جرم باید محاکمه شوی! و جالب این که برخی از همان دوستان خیرخواه حالا شده اند مدافع مهرجویی که: معمار سینمای زنان در ایران مورد حمله اپوزسیون قرار گرفت. البته آن هایی که به تئوری اهریمنی: هدف وسیله را توجیه می کند، باور دارند شوخی سرشان نمی شود. آن ها برایشان پرستویی و مهرجویی از یک قماشند. استدلال هایشان هم همان مزخرفاتی است که درباره پرستویی می گفتند. به پرستویی می گفتند از سپاه پول می گیری و حالا به مهرجویی می گویند از شهرداری پول می گیری. به پرستویی می گفتند تو باعث تحکیم آخوندها شده ای و به مهرجویی می گویند تو اصلا آخوندها را آورده ای سرِ کار. حتی دیده ام روشنفکرانِ زردی را که بابت فیلم گاو مهرجویی را سرزنش می کنند و می گویند تو و کیمیایی و بیضایی و تقوایی باعث شدید آن سینمای شکوهمندِ شهناز تهرانی وار ما از هم بپاشد. تازه تو فیلمی ساخته ای که بنیانگذار انقلاب هم از آن خوشش آمده است و این گناهی است نابخشودنی.
بارها گفته ام و بار دگر می گویم این جماعتی که سال هاست در کمین نشسته اند تا انتقام عقده های فروخورده شان را از من و شما بگیرند دشمن این آب و خاکند. دشمنان قسم خورده ای که می خواهند همه آن هایی را که از بهمن ۵۷ به این طرف در این سرزمین نفس کشیده اند بفرستند سینه خاک. به هر وسیله ای و به هر قیمتی. تندروهای داخلی هم اگرچه در ظاهر با آن ها مشکل دارند اما قصد و غایتشان یکی است. آن ها هم می خواهند هرکس به شکل و شمایل آن ها نبود از روی کره زمین محو شود. این اقلیت و آن اقلیت حتی در مصادیق هم شبیه به هم عمل می کنند. در همین دو موردی که مثال زدم دقت بفرمایید. هر دو طایفه از پرویز پرستویی و مهرجویی بیزارند.
پرستویی از نظر اقلیت این طرف اگرچه در نقش هایی بازی کرده است که قابل ستایشند اما گاهی حد و اندازه خودش را نمی داند و در مقولاتی اظهار نظرهای خلاف آمد عادت می فرماید. در حقیقت از نگاه اقلیتِ این طرفی اصلا کسی حق ندارد سلیقه ای متفاوت از آن ها داشته باشد. هرکس چنین باشد یا خائن است یا مزدور یا دست کم غافل و ساده لوح و استحاله شده. مهرجویی هم که تکلیفش مشخص است. او فرسنگ ها از خودی ها فاصله دارد و اصلا در دایره آدم های محترم تعریف نمی شود. هر بلایی به وسیله هرکسی سر او بیاید هیچ اهمیتی ندارد. همین که زنده است و می تواند فیلم بسازد برود خدارا شکر کند.تنها نقطه روشنش همان فیلم گاو است. آن هم نه به دلایل سینمایی و هنری بلکه به این دلیل ساده و روشن و واضح که بنیانگذار انقلاب از آن تعریف کرده.
و اما اقلیت آن طرفی درباره پرستویی و مهرجویی چه می گویند. پرستویی مزدور است چرا که در فیلم هایی نقش بر و بچه های جنگ را بازی کرده و خیانتی بالاتر از این در اذهان بیمار آن طرفی ها وجود ندارد. علاوه بر این ها برادر پرویز پرستویی در جنگ شهید شده و همین موضوع نشان می دهد که او یک خائن تمام عیار است چرا که به همراه خانواده اش نقشی اساسی در تحکیم حکومت آخوندی داشته و پایه های یک حکومت فاشیستی را تقویت کرده. مهرجویی هم اگرچه شکل و شمایل روشنفکرها را دارد اما از پرستویی به مراتب بدتر است. او یک وسط باز تمام عیار است. هم توانسته در زمان اعلیحضرت فیلم بسازد و هم در جمهوری اسلامی. یک فیلمش توسط رهبرانقلاب ستایش شده و بعضی از فیلم هایش در جشنواره حکومتی فجر جایزه گرفته اند. او از شهرداری جمهوری اسلامی پول گرفته و فیلم ساخته. و اما مهم ترین جنایت او منحرف کردن جریان اصیل فیلمفارسی بوده. او به همراه چند روشنفکر چپ زده و شکم سیر، فیلمفارسی را نابود کردند و بعد از انقلاب هم با حضور در جشنواره های خارجی به این حکومت مشروعیت بخشیدند.
با نگاه اقلیت، کم تر کسی در این مملکت حق حیات دارد. اگر می خواهید در این آب و خاک بمانید و نفس بکشید از حق همه دفاع کنید. از حق همه. حتی آن هایی که به شکل و شمایل شما نیستند. حتی آن هایی که فکر می کنید با شما اختلافات جدی فکری و عقیدتی دارند. حتی اگر آدم های خودخواهی هستید و اهل حساب و کتاب، بدانید که دفاع از دیگری در حقیقت دفاع از خودتان است. بین پرویز پرستویی و داریوش مهرجویی تفاوتی قائل نشوید. همه ما ساکنان یک کشتی هستیم.
۵۷۵۷