اقتصادی

آیا جلیلی هندوانه دربسته است؟

شلاق زدن رحیم پور ازغدی در نماز جمعه

. آن ها ترجیحشان این بود به آدمی که توان مدیریتی اش مشخص است رای دهند تا مردی که به تعبیر آن ها هندوانه دربسته است و پیش از آن که قاچ بخورد شیرینی و یا بی مزگی اش مشخص نخواهد شد. حتی رقیب این روزهای جناب جلیلی یعنی آقای پزشکیان هم بارها و بارها گفته است ایشان حتی یک مدرسه را هم مدیریت نکرده و همه حرف هایش روی کاغذ است. واقعا این طور است که خیلی ها می گویند؟ من این طور فکر نمی کنم. یعنی پیشاپیش می دانم مدیریت جناب جلیلی چه ثمراتی خواهد داشت. غیبگو نیستم اما فکر می کنم با اندکی تامل می توان به خیلی چیزها پی برد. اگر می توان به ظریف و آذری جهرمی اشاره کرد و از روی همین اطرافیان به ضرس قاطع نتیجه گرفت که دولت پزشکیان دولت سوم روحانی خواهد بود، نمی توان با اشاره به این گروه خشن: ثابتی و رسایی و رائفی پور و قاسمی اشاره کرد و نتیجه گرفت که این دولت چگونه دولتی خواهد بود؟ این حضرات سال هاست که در بسیاری از حوزه ها اعم از سیاست داخلی و خارجی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی افاضاتی فرموده اند. اتفاقا خیلی هم رُک و پوست کنده فرموده اند. آیا نمی توان به استناد همان افاضات تصور کرد که در دولت احتمالی جلیلی با چه تصمیماتی روبرو خواهیم بود؟ وقتی یکی از همین افرادی که نام بردم صراحتا زنانی را که روسری از سر بر می دارند فاحشه خطاب می کند فکر می کنید فردا اگر خدای ناکرده اتفاقی همانند اتفاق مهسا امینی در کشور بیفتد موضع دولت وقت چه خواهد بود؟ وقتی روحانی نزدیک به آقای جلیلی درک و فهمش از فرهنگ و هنر در این حد است که در مراسم تجلیل از تتلو حضور پیدا می کند فکر می کنید فردای دولت احتمالی جلیلی چه سطحی از فرهنگ ترویج و تبلیغ و تشویق می شود؟ وقتی یکی از همین حضرات بارها و بارها در تلویزیون و در شبکه افق حضور پیدا کرد و علت العلل مشکل دولت را در این دانست که آقای رئیسی به اندازه کافی انقلابی نیست فکر می کنید دولت جلیلی برای اثبات انقلابی بودنش با مردم چه رفتاری در پیش خواهد گرفت؟ با معترضان چگونه مواجه خواهد شد؟ با منتقدان چطور؟ حرف های رئیس ستاد آقای جلیلی را که حتما شنیده اید. همان که به تاسی از معجزه هزاره سوم هواداران رقیب را پسماند و زباله خواند و یک رقابت انتخاباتی را به جنگ سپاه کفر و اسلام تشبیه کرد. تصور بفرمایید این بزرگوار بشود وزیرکشور. مسلمان نشنود کافر مبیناد!

خود جناب جلیلی هم البته وضعی بهتر از این ها ندارد. شب اول مناظره آن قدر خوش رو و مودب ظاهر شد و آن قدر از رقیبش تعریف و تمجید کرد که نزدیک بود من هم که این طایفه را خوب می شناسم گول بخورم و بردارم بنویسم آدم به این نازنینی چرا باید اطرافیانش چنین کسانی باشند؟ از یاد برده بودم که: الجنس جاذب الجنس. یا به قول خواجه شیراز: با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی؟ نگو که آن چه دیدیم نمایشی بود از متانت و ادب و همین که جنابشان فهمید اگر به همین منوال ادامه دهد باید کماکان زنبیل به دست توی صف بایستد ترجیح داد اخلاق مخلاق را بی خیال شود و آن روی واقعی اش را به نمایش بگذارد. همان رویی که اطرافیانش را بسیار خوش می آید. البته که نمایش آن روی دیگر هم حاصل چندانی نداشت جز آن که همان یک ذره تصویر مثبتی را هم که در ذهن مخاطبان داشت از بین برد. در واقع حضرتش هم اخلاق را باخت و هم سیاست را. برگردیم به مدیریت جناب جلیلی. مکرر شنیده ایم این روزها که ایشان جایی را مدیریت نکرده است. جناب پورمحمدی هم به این موضوع اشاره کرده است که ایشان صرفا با چندنفر در شورای امنیت ملی حرف می زده و همه مدیریتش در همین جلسات محدود و اندک خلاصه می شود. البته که کار اجرایی به آن معنایی که مدنظر این بزرگواران است اهمیت فراوانی دارد و بسیاری از آدم ها وقتی وارد حوزه اجرایی شده اند از اساس از حیث نظری و تئوریک دگرگون شده اند و در مواجهه با واقعیت خیلی چیزها را فهمیده اند. قبول دارم. اما بخشی از همان تفکری که در این سال ها با عنوان خالص سازی و یا یکدست کردن حاکمیت و جامعه دارد اتفاق می افتد جمع نظر و عمل است.

مصداق تام و تمام جلوه عملی این طرز فکر همان صدا و سیمایی است که این مناظره ها در آن برگزار شد. صدا و سیمایی که بالاخره نتوانست جانبداری اش را پنهان کند. در مناظره دیشب جلیلی جوری رفتار می کرد و به مجری بی اعتنایی کانه صدا و سیما مال خان داداش است و هرکاری دلش می خواهد می تواند بکند. آن شب هم که پزشکیان به جلیلی پیشنهاد کرد به جای تهمت زدن به این و آن بهتر است در تلویزیون با آن ها مناظره کند تا مردم تکلیفشان را بدانند به شدت برآشفت که: «این حرف ها یعنی چه؟‌ آن ها باید دستگیر بشوند و محاکمه بشوند نه این که تریبون صدا و سیما را در اختیارشان قرار دهیم». متوجه شدید؟ صدا و سیما ملک طلق دوستان است و همان طور که یک بار یکی از معاونین آن سازمان به شخص این بنده گفت: فعلا دور دور ماست، هروقت دور افتاد دست شما هرکاری خواستید بکنید. آری! سال هاست که دور دور این دوستان است و به ویژه این سال ها. اگر می خواهید واقعا بدانید چه اتفاقی در دولت آقای جلیلی رخ خواهد داد وقت بگذارید و یکی دو روز این شبکه ها را بالا و پایین کنید. کلی آدم یک شکل می بینید. با پوششی شبیه به هم و حرف هایی شبیه به هم. پُر از شعار و سر و صدای الکی. روز به روز هم از تعداد مخاطبانشان کاسته می شود اما سال به سال بر بودجه هایشان افزوده. البته که صدا و سیما قبلش هم تحفه ای نبود اما با آمدن این جماعت فاتحه اش به تمامی خوانده شد. با آمدن دولت آقای جلیلی این اتفاق در سطح گسترده تری خواهد افتاد. بیانیه آقای دکتر رضا داوری اردکانی را نمی دانم خوانده اید یا نه اما حقیقتش را بخواهید من وقتی خواندم وحشت سراپایم را گرفت. فیلسوفی که سرد و گرم روزگاران را چشیده است و بالا و پایین شدن های بسیاری را به چشم دیده است و از کودتای بیست و هشت مرداد تا امروز را در میان این مردم زیسته است چرا باید این قدر هراسان باشد از سرِ کار آمدن احتمالی دولت جلیلی و دوستانش؟ این پیرمردِ نود و یک ساله چرا باید این قدر از آمدن این گروه خشن بیمناک باشد که به صراحت بنویسد: «این انتخاب میان بودن و نبودن ایران است». این حرف ها نمی تواند اغراق شاعرانه و یا بزرگ نمایی اهل سیاست باشد. تا جایی که من به خاطر دارم دکتر داوری هیچ گاه در زندگی اش این قدر صریح و بی پرده درباره یک اتفاق و یا یک شخص سیاسی حرفی نزده. بنابراین وقتی به صراحت می گوید رای دادن به پزشکیان رای دادن به بقای ایران است و در مقابل از خطر اوهامی می گوید که کشور را به سوی جنگ و فساد و تباهی می برد، چهار ستون بدنم به لرزه درمی آید.

دکمه بازگشت به بالا