آقای پناهیان! هنوز مخالف شورای نگهبان را مستحق اعدام می دانید؟
. البته نامزدهای ردصلاحیت شده خودشان دست به کار شده اند و در دفاع از خود چیزهایی نوشته اند اما اکثریت اصلاح طلبان چیز خاصی نگفته اند و ننوشته اند. گویی خودشان هم می دانسته اند که نامزدهای مورد نظرشان قطعا رد صلاحیت می شوند و شاید هم ته دلشان با شناختی که از کاندیداهای خودشان و هم چنین شورای نگهبان داشتند خیلی هم از این اتفاق ناخرسند نبودند. علاوه بر آن، اصلاح طلبان خوب می دانند این مسابقه پنج نفر به یک نفر در حالت طبیعی به نفع کاندیدای آن ها تمام خواهد شد، چنان که پیشتر نیز هرگاه مردم احساس کرده اند کسی مظلوم واقع شده است به حمایت از او برخاسته اند و بازی را به نفع اصلاح طلبان برهم زده اند. البته این ماجرا به استعداد کاندیدای برگزیده آن ها هم بستگی دارد اما در کل، این فرمولِ در موقعیتِ مظلوم قرار گرفتن، همیشه جواب داده و اصلاح طلبان امیدوارند این بار نیز جواب بدهد. این وسط اما واکنش دوستان نئواصولگرا و یا پاجوش ها خیلی جالب است. با این تعابیر قصد تحقیر و تخفیف کسی را ندارم اما واقعا این جماعت را که هیچ حزب و جناح رسمی و ثبت شده ای حاضر نیست آن ها را گردن بگیرد نمی دانم چه باید نامید؟
شاید تمامیت خواه بهترین عنوانی باشد که بتوان به آن ها داد. پنج کاندیدای مورد تایید دارند اما چشم دیدن یک کاندیدای تایید شده از طرف مقابل را ندارند. آن هم کاندیدایی که خیلی هم شیش دانگ اصلاح طلب محسوب نمی شود، که این البته از نظر بنده حُسن این کاندیداست. آری! این دوستان تمامیت خواه بی تعارف و به صراحت به شورای نگهبان بد و بیراه می گویند که چرا پزشکیان را تایید کردید؟ و البته بعضی هاشان هم بیشتر از آن که از تایید پزشکیان ناراحت باشند از ردصلاحیت معجزه هزاره سوم ناراحتند. ملغمه عجیبی اند این جماعت. از یک طرف از ادامه راه رئیس جمهور شهید سخن می گویند و از طرفی سنگ احمدی نژاد را به سینه می زنند بی آن که فکر کنند احمدی نژاد را چه به آقای رئیسی؟ احمدی نژادی که به سپاه می گوید برادران قاچاقچی و ولایت پذیری اش در آن حد است که یازده روز پُست ریاست جمهوری را به خاطر لجبازی ترک می کند چه ربطی به ادامه راه رئیسی دارد؟ و از همه جالب تر و جذاب تر و خوشمزه تر جناب علیرضا پناهیان است. انقلابی سازش ناپذیری که حکم مخالفت با شورای نگهبان را به صراحت و علنی اعدام می خواند و با لحنی ناباورانه می گفت هرکس که در مقابل سخن و رای شورای نگهبان ان قلت بیاورد باید اعدام شود این روزها صدایش درنمی آید. من هم جای ایشان بودم صدایم در نمی آمد. چه بگوید؟ در چنین مواقعی سخنی نیست که خاموشی از آن بهتر نیست. مشکل در تناقض و یا استانداردهای دوگانه آقای پناهیان و امثال او نیست بلکه مشکل در نگاه او و امثال او به حکومت و نهادهای حکومتی است. وقتی یک نهاد حکومتی را فی نفسه مقدس دانستی و هر کس و چیزی را با امر مقدس پیوند زدی کار به همین جاها می کشد. آن وقت مجبور می شوی نهاد مورد علاقه ات را برتر از خدا و رسول خدا بنشانی و مخالفت و نقد با آن را مرادف با کفر و ارتداد بدانی. اگر می گویم برتر از خدا و رسول خدا شوخی نمی کنم، چرا که از منظر دینی نیز صِرف مخالفت با خدا و رسولش به حکم اعدام منجر نخواهد شد. عنایت بفرمایید که از دین سخن می گویم و نه از ایدئولوژی. فتامل.
نگاه آقای پناهیان و نظائر او به قدرت چنان که قبلا هم نوشته ام هیچ ربطی به خدا و پیامبر و این حرف ها ندارد. قدرت به ماهو قدرت دارای ارزش است و علت غائی آفرینش. به همین دلیل است که پناهیان از کلمه اخلاق هیچ خوشش نمی آید و دوست دارد قدرت را علت العلل ظهور انبیای الهی بداند. اما هم در نگاه دینی و هم در نگاه عرفی شورای نگهبان یک نهاد است. یک نهاد قانونی که ممکن است مثل هر نهاد قانونی دیگری اشتباه کند و یا اصلا تخلف از آن سر بزند. هر انسانی هم حق دارد به این شورا نقدش را وارد کند. اشتباهاتش را متذکر شود و یا اصلا از آن شکایت کند. ممکن است بگویید اگر شورای نگهبان در نظر آقای پناهیان مقدس است پس نباید برایش فرق کند چه کسی با آن مخالفت می کند. عرض کنم آنچه در نظر آقای پناهیان و امثال ایشان مقدس است قدرت است و لاغیر. همه چیز در نسبت با قدرت که قدسی ترین مفهوم در نظر ایشان است تعریف می شود. یعنی در قرب و بعد با قدرت است که قداستِ دیگر امور و پدیده ها معنی پیدا می کنند. فعلا مصلحتِ حفظِ قدرت ایجاب می کند در قبال این اعتراض ها خاموشی پیشه کنند و هر وقت قدرت اقتضا کرد بار دیگر به تنظیمات کارخانه برمی گردند. به همین سادگی.